خسرو گلسرخی شاعر انقلابی:
همراه خوب من از پله‌های بلند غرورت بگیر دست مرا
تا قلب شب بشکافیم و باردای سپیده به رقص برخیزیم
اینک به ریزش رگبار سرخگونه‌ی خنجر دست مرا بگیر
تا از پل نگاه صادقانه‌ی مردم به آفتاب سفر کنیم
خورشید درخشان آسمان ادب ایران احمد شاملو:
هرگز از مرگ نهراسیده‌ام، اگر چه دستانش از ابتذال شکننده‌تر بود
هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گور کن از آزادی آدمی افزون باشد
 
لطفا به اشتراک بگذارید:     
🙏لطفا به اشتراک بگذارید