به یاد فرخی یزدی شاعر شورشی
به یاد فرخی یزدی شاعر شورشی ؛ شاعر شورشی و و روزنامهنگار آزادیخواه محمد فرخی یزدی، در سال ۱۲۶۷ در یزد بدنیا آمد. در یزد تحصیلات مقدماتی را به پایان رساند. سپس در مدرسه مرسلین انگلیسیهای یزد ادامه تحصیل داد. اما به علت روح آزادیخواهی و اشعاری که علیه اولیای مدرسه میسرود. ۱۵سال بیشتر نداشت که با «خصمِ» آزادی درافتاد و با سرودن اشعاری علیه استبداد، از مدرسه اخراج شد.
۲۳ساله بود که در مراسمی برای عید نوروز، شعری علیه حاکم وقت یزد سرود. بر خلاف شاعران مداح، او حاکم وقت را «ضحاک» خطاب کرد و شعر تندی علیه او سرود. به همین دلیل ضیغمالدوله قشقایی حاکم یزد دستور داد که دهان فرخی را با نخ و سوزن دوختند و به زندانش انداختند. پس از این واقعه، او را «شاعر لب دوخته» نامیدند.
در اواخر سال ۱۳۲۸ ق به تهران آمد و با روزنامههای آنزمان شروع به همکاری کرد. بدلیل اشعار تندی که میسرود، دشمنان زیادی برایش بوجود آمد. در اوائل جنگ جهانی اول به عراق رفت. اما در آنجا هم مورد تعقیب قرار گرفت. به همین دلیل پای پیاده از طریق بیراهه به ایران گریخت. سرانجام در کودتای اسفند سال ۱۲۹۹ش دستگیر شد و در باغ سرداراعتماد به زندان افتاد.
انتشار روزنامه طوفان
فرخی پس از آزادی از زندان و شروع حکومت رضا خان، روزنامه طوفان را منتشر نمود. بارها روزنامهاش تعطیل شد و خود او مورد تهدید واقع شد. بدنبال آن روزنامههای «پیکار»، «قیام» و «ستاره شرق» را نشر داد اما زیاد دوام پیدا نکردند. او در دوره هفتم قانونگذاری مجلس به عنوان نماینده یزد وارد مجلس شورای ملی شد. پس از این دوره به آلمان رفت و بعد از مدتی، به ترغیب تیمور تاش، به ایران آمد و چندی بعد دستگیر و زندانی شد. اما او دوماه پس از دستگیریش از زندان گریخت و بر دیوار زندان این شعر را نوشت:
به زندان نگردد اگر عمر طی
من و ضیغمالدوله وملک ری
به آزادی ار شد مرا بخت یار
برآرم از آن بختیاری دمار
فرخی خود را از طبقه پایین و فقر جامعه بود. همواره از تهیدستان و ستمدیدگان حمایت میکرد. آرمان خود را دنیایی فاقد ظلم و بیعدالتی میدانست و خودش را اینگونه معرفی میکرد:
ما خیل گدایان که زر و سیم نداریم
چون سیم نداریم، زکس بیم نداریم
خود را عاشق آزادی مینامد و در تمامی اشعار خود، سرود آزادی و برابری، پیکار با بیگانه پرستی و اعتراض به سیاستهای اجتماعی استعماری میسرود. نسبت به ظلم و ستمی که سیاستهای استعماری امپریالیستی بر مردم جاری بود سر سازش نداشت و با آن در ستیز بود.
آثار فرخی یزدی
آثار فرخی به دو دسته کتاب و روزنامه تقسیم میشوند. آنچه که در قالب ادبیات فارسی ایران به سالهای بعد منتقل شده و هنوز زنده است، دیوان اشعار اوست که به کوشش سیدحسین مکی به جای مانده است. دیوان او شامل غزلیات، قصاید، قطعات، رباعیات است.
یکی از کارهای بزرگ فرخی یزدی در سرودن شعر و غزل آن بود. که قالبهای سنتی و کهنه را درهم شکست و در اشعارش به مسائل سیاسی روز پرداخت. بجای پرداختن به معانی عرفانی یا عاشقانه، به موضوعاتی پرداخت که مشکل روز مردم بود. از این طریق توانست ظرفیت شعر را که در بطن اجتماع وجود داشت و بلامصرف مانده بود را به عرصه اجتماع بکشاند. به همین دلیل است که اندیشههای ضد استبدادی و حمایتش از طبقات محروم مورد توجه مردم واقع شده بود. ارزشهای سیاسی و اجتماعی در بین آحاد مردم زنده و گویا شدند. تودههایی که زبان گویایی برای بیان مشکلات خود و مخالفت با دیکتاتوری حاکمه نداشتند، با ترنم اشعار فرخی خواستههای سیاسی و اجتماعی خود را بیان میکردند.
عمده فعالیتهای سیاسی، اجتماعی فرخی پس از کودتای رضاخان بود. او با مقالات تند و آتشین خود در روزنامه طوفان در مقابل خودکامگیهای او سینه سپر کرده بود. به همین دلیل بود که با پرونده سازیهایی که در دوران تیمورتاش او را برای چند باره به زندان انداختند. وی پس از دوسال که در زیر شکنجه و فشار زندان بود، نهایتا در روز ۲۵مهر۱۳۱۸ در بیمارستان شهربانی توسط پزشک احمدی که به او آمپول هوا تزریق نمود به شهادت رسید.