سید حسن مدرس با نام اصلی سید حسن طباطبایی از علمای اصفهان در دوران مشروطه بود که به حمایت از گروههای مشروطهخواه پرداخت. او از دوره دوم تا دوره ششم برای چهار دوره نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی بود.
در دولت وثوقالدوله قرارداد ۱۹۱۹ امضا شد. این امر اعتراض و مخالفت شخصیتهای بسیاری را برانگیخت طرفداران قرارداد بارها با مدرس گفتگو کردند تا او را از مخالفت بازدارند.
مخالفت حسن مدرس و دیگر شخصیتهای ملی با قرارداد ۱۹۱۹ دولت انگلستان را به فکر یافتن یک جانشین برای سلسله قاجار انداخت. هنگامی که در پایان جنگ جهانی اول، نیروهای انگلیسی از ایران خارج شدند، آیرونساید، فرماندهی نیروهای قزاق را به رضاخان سپرد و به تدریج او را برای کودتا آماده کردند.
نخستین اقدام حسن مدرس در مجلس ششم، مخالفت با اعتبارنامه نمایندگانی بود که با مداخله نظامیان انتخاب شده بودند و چون این امر با تأیید و حتی فرمان رضاخان انجام گرفته بود، مخالفت مدرس ضدیت با شاه بهشمار میآمد.
صبح روز هفتم آبان ۱۳۰۵، هنگامی که حسن مدرس برای تدریس به مدرسه سپهسالار میرفت، در کوچهای هدف گلوله قرار گرفت که بر اثر آن از ناحیه کتف و ساعد زخمی شد. وی در بیمارستان به رضاخان در پیامی گفت: «به کوری چشم بدخواهان، من هنوز زندهام».
در شامگاه ۱۶ مهر ۱۳۰۷، سرتیپ درگاهی، رئیس شهربانی تهران و همراهانش به منزل مدرس هجوم آورده و وی را دستگیر کردند و او را به خواف تبعید کردند. مدرس نه سال و اندی در خواف و در تبعید به سر برد. سپس او را به کاشمر منتقل و در دهم آذر 1316، بر اثر سمی کردن چای، مدرس را بهقتل رساندند. وی در شهر کاشمر به خاک سپرده شد.
در مجلس پنجم مدرس هر چند کم یاور و تنها هرگز سر بر آستان رضا خان ـ این دیکتاتور نو پا خم نکرد، در محل مجلس شورا ناسزا شنید و هدف حمله قرار گرفت. اوباشان و چاقو کشان رضا خان برعلیه او شعار دادند و او را به باد کتک گرفتند اما باز هم ایستادگی کرد، رضا خان به امید تطمیع او دههزار تومان پول برایش فرستاد اما پاسخ شنید که «این پول اگر پهلوی من باشد تا دینار آخر آن را خرج نابودی تو میکنم!» قلدر مزدور با غضب گفت: «سید آخر تو از جان من چه میخواهی؟! اما بیباکانه جواب شنید که میخواهم تو نباشی».
شعبده جمهوری خواهی رضاخان
مجلسی که اکثریت آن عوامل دستچین شدهٔ رضاخان بودند در ۲۲ بهمن ۱۳۰۲ افتتاح شد و میخواستند در کمتر از ۴۰ روز تا شب عید کار جمهوری رضاخانی را به انجام برسانند سکههای طلا و نقرهٔ آن را هم ضرب کرده بودند
اما مدرس و میهنپرستان آن زمان که در مجلس در اقلیت بودند با شجاعت و جسارت نقشهٔ جمهوری نظامی رضاخانی را که در واقع عکس برگردان جمهوری اسلامی خمینی بود با قیام مردم تهران که دهها شهید بر جای گذاشت درهم شکستند مدرس بعداً قیمت را با شهادت خودش به دستور رضاشاه در تبعید در کاشمر پرداخت
در جلسه ۲۷ اسفند ۱۳۰۲ بین مدرس و تدین کارگزار رضاخان بحث و جدل تندی درگرفت احیاء السلطنه به مدرس سیلی زد و مردم تهران بپا خاستند و به سمت مجلس سرازیر شدند
روز ۲۹ اسفند ۱۳۰۲ کسبه و بازاریان تهران علیه رضاخان و جمهوریخواهی دروغین و انگلیسی او تظاهرات بزرگی برپا کردند و هزاران نفر به مجلس رفتند تدین در مقام معاون مجلس رضاخانی نماینده معترضان را در یکی از اتاقهای مجلس به باد کتک گرفت سپس زدوخورد مردم با قزاقها و امنیهها بالا گرفت
رضاخان شلاق به دست خود را به واعظ رساند و به او زد و گفت او را پایین بیاورید یکی از میان جمعیت پاره آجری به سمت رضاخان پرتاب کرد که به پشتش خورد رضاخان دستور داد مردم را با سر نیزه بزنند
شاهدان گفتند حدود ۴۰ نفر از مردم تهران بهشهادت رسیدند
قیام مردم تهران و جوشش خون شهیدان رضا خان را وادار به عقبنشینی از جمهوریخواهی دروغین کرد
بیانیه رضاخان سردار سپه
بالأخره چنین مقتضی دانستیم که به عموم ناس توصیه نمایم از تقاضای جمهوریت صرفنظر کرده و برای نیل به مقصد عالی که در آن متفق هستیم با من توحید مساعی نمایند
رئیس الوزرا و فرمانده کل قوا- رضا
روحانی مجاهد شهید سید حسن مدرس
من با جمهوری واقعی مخالف نیستم
حکومت صدر اسلام هم تقریباً بلکه تحقیقاً حکومت جمهوری بوده است ولی این جمهوری که می خواهند به ما تحمیل کنند بنا بر اراده ملت ایران نیست بلکه انگلیسیها می خواهند به ملت ایران تحمیل کنند
و حکومتی را که صددرصد دستنشانده و تحت اراده خودشان باشد در ایران برقرار سازند
اگر واقعاً نامزد و کاندیدای جمهوری فردی آزادیخواه و ملی بود
حتماً با او موافقت میکردم و از هیچ نوع کمک و مساعدت با او دریغ نمینمودم
سالگرد شهادت مدرس به دست رضاخان قلدر - قسمت دوم
سالگرد شهادت مدرس به دست رضاخان قلدر - قسمت سوم
سالگرد شهادت مدرس به دست رضاخان قلدر - قسمت چهارم
لطفا به اشتراک بگذارید: