مسعود رجوی ـ ۱۴ مرداد ۱۳۷۲
تصمیم‌گیری برای آمدن به عراق و در افتادن با جنگ‌طلبی خمینی
کار ساده‌یی نبود خیلی مشکل بود ولی چه باک
اگر نسلی بلند شده جلو خمینی شعار مرگ بر خمینی می‌دهد
این راه را باید برود
 
دو سیلی محکم توی گوش دجال خواباندیم
یکی بقا و گسترش سیاسی و نظامی خودمان و جستن از دام دشمن و متحدانش
دیگری شکاندن طلسم جنگ
همین ارتش آزادیبخش زهر آتش بس را به حلقومش ریخت
در کمتر از یک‌سال بعد از آتش‌بس هم بِه‌درک واصل شد
 ۱۴ مرداد ۱۳۷۲
«خوب می‌دانیم که بعضی وقتها چیزهایی هست، سرفصلی و راهگشا که از خیلی فتوحات نظامی آثارش و ابعادش عظیم تر و گسترده تره. به‌عنوان مثال، اگر یادتان باشد، آن روزی که از فرانسه به اینجا آمدیم، یعنی به خاک عراق، باز هم من مجدداً همین آیات را خواندم. آنجا رژیم می‌خواست ما را در دام بیاندازد. با دست راستی‌های فرانسه هم سازش کرده بود، یعنی تو خط اون بودند، برای از بین بردن شما. ما متقابلا با آمدن به عراق نه فقط از لحاظ سیاسی و نظامی پیشرویهای خودمان را تضمین کردیم و کم و کسریهای سابق را جبران کردیم، بلکه دقیقاً طلسم جنگ‌طلبی خمینی را هم شکاندیم. اگر یادتان باشد در همان زمان اعلام کردیم که در این جنگ خمینی پیروز نخواهد شد و خوار و نزار بر می‌گردد جای اولش. آن روز خمینی توی فاو بود، اون روز، خمینی در دروازه سلیمانیه بود و آن روز همه جهان می‌گفتند که عراق را سرنگون خواهد کرد، بجز شما. آن روز از طرفین دو تا کشیده محکم، دو سیلی محکم توی گوش دجال خواباندیم. یکی بقاء و گسترش سیاسی و نظامی خودمان و جستن از دام دشمن و متحدانش، دیگری شکاندن طلسم جنگِ و دیدید چرخش بد زمانه علیه خود دجال بود که سرانجام همین ارتش آزادیبخش به‌عنوان عنصر تعیین‌کننده داخلی، یعنی ایرانی، داخل ایرانی، داخل جامعه ایران، زهر آتش بس را به حلقومش ریخت و او گفت: آبروم را معامله کردم، زهر خوردم، کاش می‌مردم و چنین روزی را نمی‌دیدم و در کمتر از یک‌سال بعد از آتش بس هم بِدرک واصل شد. برای خود آنهاست چرخش بد روزگاران. این چرخش روزگار را بعد از قضایا کویت و جنگ خلیج‌فارس هم دیدیم که در حالی که فکر می‌کردند علیه ما تمام خواهد شد و این مجاهدین و ارتش آزادیبخش‌اند که نابود خواهند شد، اما همه این پندارها و گمانها، همه این گمانهای زشت و بد بخودشان برگشت و باز هم بیشتر برخواهد گشت. تصمیم‌گیری برای آمدن به عراق و در افتادن با جنگ‌طلبی خمینی کار ساده‌ای نبود، خیلی مشکل بود ولی چه باک، اگر نسلی بلند شده جلوی خمینی شعار مرگ بر ارتجاع، مرگ بر خمینی می‌دهد این راه را باید برود. هر چقدر هم که بعداً در همین سالها، خیزشهای اجتماعی، مردمی، حرکات اعتراضی و مقاومت می‌بود، وقتی در یک آلترناتیو دموکراتیک- انقلابی گره نخورد و نمی‌خورد، به جایی منجر نمی‌شود. پس مجاهدین در طول عمر سیاسی خودشان با این سرفصلهای سیاسی هم که بعضاً فتوحاتی هستند بالاتر از فتوحات نظامی، آشنا هستند.
خب، راستی سرچشمه دعوا و نبرد شما، با خمینی و رژیم آخوندی در کجاست. مگر سرچشمه ایدئولوژیک نداره؟ مگر روز اول شما سیاسی کارانه قیام کردید؟ مگر هدفتان روز اول، این بوده که، اِ، ما می‌خواهیم به قدرت و حکومت برسیم؟ نه. گفتیم، آقا مرتجعی، لکه‌ ننگی به دامان اسلام و توحید و قرآن. گفته‌ایم که انقلاب اسلامی دجالیتِ محضِ. اون می‌گوید، انقلابِ اسلامی، مجاهدین می‌گفتند، اسلامِ انقلابی. اون عربده ضدامپریالیستی می‌کشد، با حزب توده، مجاهدین می‌گفتند، ببین، آزادی، این‌طوری هم رنگ نمی‌شویم، یاالله آزادی، آزادی خلق، اصلاً هم رنگ نمی‌شویم. بنابراین، محکم زدیم روی دست آخوندها و گفتیم، دست خر کوتاه، نسبت به اون می‌گوید، من مروج اسلامم، ما می‌گوییم، تو نخستین خصم اسلامی. اون می‌گوید، دفاع مقدس، جنگ‌طلبی خودش را، شما می‌گویید، جنگ ضدمیهنی و ضد انقلابی، رو در روی همند. بعد جنگ بالا می‌گیرد، بالا می‌گیرد و شما می‌گویید، می‌خواهم ریش خودت را با ریشه این ایدئولوژی جنسیتتِ بسوزانم. آره دیگه. از ۲حال که خارج نیست. یا ما سر خصم کوبیم به سنگ و یا هم اون مثل همیشه سر ما بدار سازد آونگ. اون که کارهایش را کرده، حالا، نوبت ماست».
عزیمت رهبری مقاومت از فرانسه به‌عراق
در شمار مهمترین رویدادهای سال ۱۹۸۶
نگاهی به‌گوشه‌یی از عناوین رسانه‌ها
اودیسة مسعود رجوی
 
روزنامهٔ فرانسوی لوموند (اول ژانویهٔ ۸۷): می‌بایست شترمرغ بود تا باور کرد که آزادی ۵گروگان (فرانسوی) که طی سال گذشته پیش آمد، هیچ رابطه‌یی با اخراج رجوی، دشمن قسم خوردهٔ خمینی نداشته است.
ایل دوره ـ سوئیس (۲۰خرداد ۶۵): رجوی در عراق، برای بهتر مبارزه کردن با خمینی
روزنامهٔ ایتالیایی ایل جورنو (۳۰دسامبر ۸۶): دولت فرانسه که در حال مذاکره برای آزادی گرگانهای فرانسوی ربوده شده در لبنان توسط طرفداران رژیم ایران است در تاریخ ۷ژوئن مسعود رجوی رهبر جنبش ضدخمینی مجاهدین خلق را اخراج می‌کند. در روز ۲۰ژوئن حزب‌الله دو گروگان از ۸گروگان فرانسوی ربوده شده را آزاد می‌کنند.
میدی لیبر فرانسه: عزیمت رجوی: قدمی به‌سوی تهران
روزنامهٔ فرانسوی فیگارو: فرانسه ـ ایران: باج به‌خمینی
قدم جدیدی در نزدیکی میان فرانسه و ایران: مسعود رجوی دشمن شماره یک خمینی و رهبر مجاهدین خلق ایران، شنبه پاریس را برای استقرار در بغداد ترک گفت.
السیاسه کویت ۱۹خرداد ۶۵: «مقاومت ایران به‌بغداد منتقل می‌شود و مرحله جدیدی را آغاز می‌کند».
العرب: نارضایتی عمومی در فرانسه از رفتن مقاومت ایران
واشنگتن پست ۲۸خرداد ۶۵: دولت فرانسه در یک حرکت سازشکارانهٔ ننگ‌آور، مسعود رجوی، تبعیدی ایرانی، رهبر مجاهدین خلق را که بهترین شانس سرنگون کردن خمینی را دارد، مجبور به‌ترک فرانسه کرد.
یک چیز واضح است: به‌نظر می‌رسد او تنها کسی است که می‌تواند اپوزیسیون قابل‌ملاحظه‌ای را علیه خمینی در داخل ایران بسیج کند».
کریستین ساینس مانیتور ـ ۲۰خرداد ۶۵: «ورود مسعود رجوی، رهبر مقاومت ایرانی به‌بغداد، به‌نظر طرفداران و هم‌چنین مخالفان خمینی، نقطه عطفی در امور سیاسی کشورشان محسوب می‌شود».
الوطن العربی ـ ۲۰خرداد ۶۵: «انتقال رجوی به‌بغداد، در کمتر از یک هفته به‌اولین خبر در ایران تبدیل شد.
هلسینگین سانومات ـ فنلاند ۰:۱۹خرداد ۶۵): مرد مقاومت ایران به‌طور شگفت‌آوری به عراق رفت
اوریانی ـ یونان (۱۹خرداد ۶۵): رجوی فعالیت برای سرنگونی خمینی را آغاز می‌کند
الوطن العربی: (۲۰خرداد ۶۵): (رژیم) ایران به زمان وجود رجوی در فرانسه حسرت می‌خورد!
خبرگزاری فرانسه (۲۲خرداد ۶۵): آقای مسعود رجوی از شهرهای مقدس نجف و کربلا بازدید می‌کند
یکی از همسایگان به‌گزارشگر تلویزیون کانال ۲فرانسه می‌گوید: «جا دارد امیدوار باشیم که فرانسویها هم همسایگانی به‌این خوبی باشند».
همسایهٔ دیگری می‌گوید: «ایرانیان بسیار بلندنظر و با‌ادب بودند، واقعاً هیچ چیز برای سرزنش کردن آنها وجود نداشت».
خبرگزاری فرانسه (۱۷خرداد) به‌نقل از یکی از همسایگان نوشت: «آقای رجوی و جامعه‌اش خاطرهٔ انسان‌هایی برخوردار از مناعت طبع بسیار زیاد را از خود به‌جای خواهند گذاشت، آنان هیچگاه ما را نیازردند. اگر همهٔ خارجیان مانند اینان بودند، مسائل نژادپرستانه در فرانسه وجود نداشت».
و خانم پیری که علفهای باغچه‌اش را وجین می‌کند به‌خبرنگار لومتن می‌گوید: «ایرانیان همیشه اول سلام می‌کردند. هیچ‌کس دلیلی برای شکایت کردن از آنها نداشت».
و یکی از اهالی محل به‌خبرنگار لوموند (۲۰خرداد ۶۵) می‌گوید: «شاید یکروز ستاد سابق مجاهدین در اینجا به‌زیارتگاه تبدیل شود». ‌
لومتن ۹ ژوئن ۱۹۸۶ - حماسه مسعود رجوی 
لومتن ـ ۱۹خرداد ۱۳۶۵
در طوفان انقلابی که از هنگام سقوط پهلوی‌ها، در سال۱۹۷۹ که هم‌چنان بی‌وقفه ملتی ۳۵میلیونی را به‌خون می‌کشد و تخم هجرت و جدایی می‌پراکند، مسعود رجوی که به‌زودی ۴۰ ساله خواهد شد، هیچ تردیدی به‌خود راه نداده است. ایران، خلق ایران در مبارزه برای آزادی خویش، مجاهدین. همهٔ این واژه‌ها مترادف اوست و از هنگام همهٔ جدایی‌هایش با اپوزیسیون هفت‌سر خمینی، او «تنها» مقاوم شایستهٔ این نام است.
مسعود رجوی، با نامی پرآشوب، همهٔ رنجها و نیز همهٔ ستمگریهای دگرگونی سیاسی ایران را در خویش حمل می‌کند. یک تصویر، تنها یک تصویر از تراژدی ایران که تصویری تلویزیونی بود. تصویری که بر صفحه ذهن رجوی نقش بسته است.
تصویر همسر و همرزم رهبر مجاهدین اشرف، که در یک کمین کشته شده، جسدش کنار پای دادستان (لاجوردی) است. در میان ۱۶جسد دیگر مجاهدین. این نمایشی است پیروزمندانه و لرزاننده از سوی ملاها، انسان در اندیشهٔ الکساندر نٍوسکی اثر آیزنشتاین، به‌روایت ایرانی آن فرو می‌رود.
پس از انقلاب، مسعود رجوی رسانندهٔ پیام اسلام ترقیخواه است. این خطیب سیاسی ـ مذهبی آنگاه به‌سن‌ژوست و بیلی گراهام در متن مساجد می‌ماند. نقل قول‌های او از قرآن، کما‌ این‌که از کاپیتال گرفته می‌شوند. او به‌سقراط و هم‌چنین به‌ژان‌پل سارتر استناد می‌جوید. بلاغتش ثمره می‌بخشد. صدها هزار تن از مستمعانش می‌آیند تا سخنان این مجاهد را بنوشند». 
لطفا به اشتراک بگذارید:     
🙏لطفا به اشتراک بگذارید