مؤسسه کردی واشنگتن اقدام به انتشار مقالهای نموده است تحت عنوان «برای گامهای بعدی در ایران باید به آیندهای دموکراتیک، نه گذشته سلطنتی بنگریم» در این مقاله به قیام مردم ایران پرداخته است که بعد از جان باختن مهسا امینی حکومت ولایت فقیه هزاران نفر را کشته و مجروح یا کور و یا مورد دستگیری و شکنجه و ناپدید سازی قرار داده است. این مؤسسه سوالی را طرح نموده است که اگر اعتراضات بتواند قدرت دولتی را به طور مؤثر به چالش بکشد و حکومت ولایت فقیه سرنگون شد، بعدا چه خواهد شد؟ و نتیجه میگیرد که «ما باید به آیندهای دموکراتیک نگاه کنیم، نه بازگشت به گذشته خیالی «صلحآمیز» تحت رژیم شاه».
ادعای دموکراتیک بدون نفی جنایات گذشته!
در قسمتی از این مقاله به موضوع بچه شاه به عنوان شاهزاده خود خوانده پرداخته است. با قیام مردم ایران خیلی از جریانات پاسیو و یا افرادی که در دایره زندگی خوشگذرانی میکردند، یک دفعه به یاد ایران افتادند یا بهتر است گفته شود، که فیلشان یاد هندوستان کرد و حال و هوس نشستن بر کرسی سلطنت به سرشان زد.
ازجمله رضا پهلوی پسر شاه مخلوع که دراین چهل سال و اندی که از حکومت جنایتکار ولایت فقیه میگذشت، خبری از او نبود. در مقاله مؤسسه کردی واشنگتن در این رابطه آمده است: «نکته کلیدی این است که به یاد داشته باشیم که «ولیعهد» علیرغم تمایل ادعایی خود برای یک گشایش دموکراتیک و یک انتصاب صرفاً «موقت» در رهبری، هرگز جنایات خاندان پهلوی را محکوم نکرده است». البته هیچ انتظاری نیست که جنایات خاندان پهلوی را بچه شاه محکوم کند و به قول معروف پسر راه پدر را میرود. مقاله درج شده در مؤسسه کردی واشنگتن در قسمتی نتیجه گیری میکند که «شاید انقلاب ۱۹۷۹ایران آن انقلابی نبود که همه شرکتکنندگان، مانند احزاب کرد، آن را میخواستند، اما در پایان دادن به سلطنت نقشی ضروری داشت».
وحشیگری رژیم شاه
مقاله مؤسسه کردی واشنگتن در قسمتی از مقاله خود به وحشیگریهای رژیم شاه میپردازد. «محمدرضا پهلوی، پسر شاه سابق، در سال۱۹۴۱ به عنوان شاه منصوب شد و موقعیت خود را مدیون تعهد آمریکا و انگلیس برای جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی در منطقه بود. دومین قطعنامه پیشنهادی در سازمان ملل متحد توسط ایالات متحده ارائه شد و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را مجبور به عقب نشینی از خاک ایران کرد».
«با نگاهی به گذشته، تصویری که از خاندان پهلوی داریم بسیار مشکل ساز است. ایران شاهنشاهی با آلمان نازی هماهنگ شد، جنبشهای ملیگرای قومی را سرکوب کرد، حکومت استبدادی را تشدید کرد، خود را به عنوان یک دولت طرفدار غرب تثبیت کرد، نخستوزیر منتخب دموکراتیک را سرنگون کرد، یک دستگاه پلیس مخفی سرکوبگر و دردسر ساز را مدیریت کرد، آزادیهای مذهبی را محدود کرد، آزادی بیان و تجمع را با مشکل مواجه کرد، و حتی در تلاشهایش برای اصلاحات، در نهایت نابرابری اقتصادی و فساد را تشویق کرد. تا سال ۱۹۷۹، رژیم شاه تقریبا۱۰۰۰۰ مخالف سیاسی را کشته بود».
یکی از جنایات شاه کودتا علیه دولت مردمی و دموکراتیک مصدق بود دراین باره مقاله موسسه کردی واشنگتن مینویسد: «در سال ۱۹۵۲ نخست وزیر منتخب ایران، محمد مصدق، شروع به مقابله با شاه کرد. مصدق در زمان نخست وزیریاش صنعت نفت را ملی کرد که گناه نابخشودنی او برای انگلیسی ها محسوب میشود و به همین دلیل در سال ۱۹۵۳، عملیات «آژاکس» و «بوت» توسط سرویسهای اطلاعاتی خارجی آمریکا و بریتانیا با همراهی ارتش ایران برای سرنگونی مصدق همکاری کرد.
شاه برای رهبری یک دولت جدید و ظالمتر بازگشت». محصول این بازگشت تقویت و شکل گیری ساواک بود به نوشته این مقاله « ساواک آموزش، اطلاعات و منابعی را از ایالات متحده و بریتانیا دریافت کرد که در نهایت به «۱۵۰۰۰مأمور تمام وقت و هزاران مخبر پاره وقت» رسید که به وحشیگری شهرت داشتند».
مردم ایران خواهان دموکراسی هستند
مؤسسه کردی واشنگتن در قسمت دیگری از مقاله خود مینویسد: «تا پیش از انقلاب ۱۹۷۹ ایران، ندای مردم برای آزادی و انقلاب برای چندین دهه ادامه داشت … و میلیاردها دلار از خزانه دولت به اعضای خانواده سلطنتی ریخته شد. امروز، در حالی که مردم ستمدیده ایران مدرن برای آزادی مبارزه میکنند، اقلیت کوچکی در خارج از کشور، آنچه را که پیش از آن بود، رویایی جلوه داده و خواستار بازگشت سلطنت هستند. اما مردم ایران خواهان دموکراسی هستند. وقتی میراث شاه را در نظر میگیریم باید عینک خوش بینی را کنار بگذاریم»
برای هر ایرانی واضح است که بازگشت سلطنت به ایران بازگشت نوعی دیگری از فساد، منفعت طلبی سیاسی، جنایات دولتی و ظلم و ستم تجربه شده است و مردم ایران که از جور و ستم حکومت ولایت فقیه به ستوه آمده اند، دیگر حاضر نیستند به گذشته برگردند و تنها به آیندهای دموکراتیک میاندیشند که ستم و سرکوب و چپاول و غارت و زندان و شکنجه واعدام، جایی نداشته باشد و تنها پیشرفت و شکوفایی تضمین گردد.
در پایان موسسه کردی واشنگتن نتیجه میگیرد که «ما باید به دنبال توانمندسازی کل مردم به صورت دموکراتیک باشیم و اطمینان حاصل کنیم که از اقلیتهای قومی و مذهبی به دلیل تنوع، پویایی و انسانیت شان محافظت میشود، حقوق شان محترم شمرده میشود. بدون شک هیچ یک از این عناصر در یک سلطنت ظالم به دست نخواهد آمد. این قیام … به دنبال تغییر واقعی و انقلابی است. نه تعویض یک دیکتاتور با دیکتاتور دیگر.
نگاه به آینده دموکراتیک، نه به گذشته سلطنت و ولایت