۳۰ خرداد در آستانه سیو هشتمین سالگرد مقاومت انقلابی، در برابر رژیم آخوندی هستیم؛رخدادی که آغازگر رقم زدن یک مسیر جدید، با مشعل آرمان آزادی است ؛ از این رو باید در بزرگداشت این سرفصل تاریخی و برای رقم زدن و آفریدن افقهای نو، به پرسشهایی پاسخ داد؛ اینکه: از کجا آمدهایم؟ به کجا میرویم؟ صورت مسأله کنونی چیست؟ و اصلیترین محورهای شناخت این صورت مسأله، چه عواملی هستند؟ آلترناتیو واقعی نظام ولایت فقیه، چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ و آلترناتیوهای مجازی چه ویژگیهایی دارندو… سمت و سوی تحولات پرشتاب منطقه و جهان، نسبت به میهنمان آدرس چه برآیندی را میدهند؟ و در کانون این تحولات، وظیفه کنونی ما چیست؟آقای مهدی ابریشمچی درگفتگویی با تلویزیون ایران آزادی به این موضوعات پرداخته وبه سئوالات پاسخ میدهد.
مهدی ابریشمچی: همه کسانی که آن موقع شاهد صحنه سیاسی بودند میدانند که ۳۰خرداد روزی بود که خمینی جلاد و دجال مجبور شد بطور کامل ماسک را از چهره خودش بردارد و ماهیت و رفتار خودش را بی پرده در مقابل مردم ایران قرار بدهد، خمینی در سال ۱۳۵۷ وقتی از خارج وارد ایران شد مردم میگفتند عکس او را در ماه میبینند، در حالیکه در ۳۰خرداد برای آنان مشخص شد که این موجود پلید در واقع جایش در ته چاه ارتجاع ضدیت با مردم ایران هست، و ضدیت با آزادی هست، در واقع همانطور که شما میدانید سازمان ما سازمان مجاهدین خلق ایران مدت نزدیک به دو ونیم سال یعنی از بهمن سال ۱۳۵۷ تا ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰ تلاش کرد با وفاداری به یک شعار یعنی آزادی کار سیاسی را در میهن ما برای آزادی پیش ببرد، ما هیچ هدفی بغیر از این نداشتیم که گوهر آزادی که مردم ما در جستجوی آن بودند و در انقلاب ضد سلطنتی و قیام مردم ایران برای سرنگون کردن رژیم شاه آن شعار را هزاران هزار بار تکرار کرده بودند یعنی آزادی، اجازه ندهیم به آن خیانت بشود، و این گوهر در دست مردم ایران باقی بماند و برای این موضوع تمام تلاشمان را انجام دادیم، در رأس این تلاشها که مایلم بخصوص جوانان میهنمان به آن توجه داشته باشند این بود که مجاهدین مطلقاً در سدد حاکمیت، ورود به دولت، ورود به مجلس، و…غیره نبودند، بلکه یک هدف داشتند و آن این بود که دستآورد مردم در انقلاب ضدسلطنتی یعنی آزادی توسط حاکمیت جدید لگدکوب نشود.
بر این پایه تاریخچه سازمان ما در فاصله بین ۲۲ بهمن که سؤال کردید تا ۳۰خرداد ۱۳۶۰ را در یک جمله میشود خلاصه کرد انعطاف راجع به همه رفتارهای رژیم حاکم یعنی آخوندها، باستثناء کوتاه آمدن سر مقوله آزادی، آزادی زنان، آزادی فعالیتهای سیاسی، آزادی تظاهرات، و همه چیز که تحت عنوان آزادی دسته بندی میشود و کسی آزادی را نمیتواند تعریف بکند، آزادی تعریف شده است یعنی قدرت انتخاب برای آحاد مردم و کل ملت ایران قائل شدن، بدون هیچ قیدی و بدون هیچ شرطی.
متاسفانه آخوندها از روز اول شروع به نقض همین پایه کردند، ما از روز اول (البته اگر بخواهم خیلی دقیقتر بگویم) آخوندهای انحصارگر و قدرت طلب و دیکتاتور قبل از حتی سرنگونی شاه در تظاهرات هم سعی میکردند انحصار طلبی خودشان را اعمال بکنند، منجمله پلاکاردهای سازمان مجاهدین و سایر گروهها را که درتظاهرات بر علیه شاه شرکت میکردند پایین بکشند، انحصارطلب بودند، فقط میخواستند خودشان را مطرح بکنند، اگر چه شعارها همه شعار آزادی بود اما آنها نمیخواستند هیچ اثری و علامتی از کسی دیگری باشد، با این حال ما از آنجا که مسئلهمان آزادی مردم ایران بود همه چیز را تحمل کردیم.
مثلاً در فاصله بهمن ۵۷ تا ۳۰خرداد ۶۰ ما ۷۰ شهید بدست چماقدارها و اوباش مربوط به حزب جمهوری اسلامی و پاسداران و دیگران داشتیم، ولی هرگز دست به عکسالعمل نزدیم دست به سلاح نبردیم، و باصطلاح دندان بر روی جگر گذاشتیم، واقعیتی که مردم ایران باید به روشنی بدانند از سال ۱۳۴۲ وقتی شاه وارد صحنه سرکوب تمام عیار مردم ایران شد (۱۵ خرداد سال ۴۲)، و صحنه را از همه که قبل از آن کار سیاسی میکردند پاک کرد، باستثنای سازمان ما و سازمان چزیکهای فدایی خلق که وارد نبرد مسلحانه با رژیم شاه شدند و جواب دیکتاتوری چیزی جزء این نبود آخوندها فرار کردند و خود خمینی مشخصاً به نجف رفت، و در آنجا نشستند.
مردم ایران مبارزه کردند و سازمان مجاهدین شهید داد و وارد زندان شد و شکنجه شد، تا اینکه در سال ۱۳۵۶ و ۵۷ بدلیل تغییر شرائط بینالمللی که هیچ ربطی به هیچ کسی نداشت و ربط به خود امریکا داشت سیاست دفاع از حقوق بشر جیمی کارتر (پرزیدنت و رئیس جمهور آن موقع امریکا) باعث شد فضای سیاسی جدیدی در ایران ایجاد بشود، آخوندها از این فضاء سوء استفادده کردند بدلیل اینکه در صحنه بودند و مجاهدین یا کشته شده بودند و توسط شاه خائن اعدام شده بودند یا در زندان بودند، و همه دمکراتها و روشنفکران همین وضعیت را داشتند، صحنه بدست آخوندها افتاد، اینها در واقعیت حاکمیت را غصب کردند، آنطور که ما گفتیم رهبری را دزدیدند، انقلابی که برای آزادی بود، و بعد شروع به انحصارطلبی کردند و گام به گام ما یعنی سازمان مجاهدین از آنجای که گفتم هدفمان این بود که در ایران آزادی حاکم بشود تلاش کردیم با تمام قوا در این مدت که آخوندها آزادی را قربانی نکنند.
ما مثلاً به قانون اساسی رژیم رأی ندادیم بدلیل اینکه قانون اساسی ولایت فقیه بود، ولایت فقیه یعنی دیکتاتوری، کسی نباید به دیکتاتوری رأی بدهد، با این حال پذیرفتیم بخاطر اینکه به آخوندها فرصت بدهیم، امتحان خودشان را پس بدهند، پذیرفتیم در انتخابات اینها شرکت کنیم چه انتخابات ریاست جمهوری و چه انتخابات مجلس، فقط برای اینکه فضای آزاد سیاسی را به آن احترام گذاشته باشیم، ثانیاً طبعاً میخواستیم اگر آخوندها نمیخواهند به آزادی وفادار بمانند، مردم ایران که در سال ۵۷ آخوندها را نمیشناختند، آخوندهای در حاکمیت را نمیشناختند، آخوندها را بشناسند، ما نمیخواستیم جدای از مردم حرکتی بکنیم، آخوندها کار خودشان را ادامه دادند وجلو آمدند، تا اینکه در سال ۱۳۶۰ به تدریج دیدیم رژیم میخواهد آخرین قطره آزادی را غصب بکند و کنار بگذارد، و فضاء را بطور کامل ببندد، طبیعی بود وقتی چنین کاری رژیم میکرد راه برای هر نوع فعالیت سیاسی و آزاد بسته میشد.
شما میدانید آن موقع به روزنامه فروشان ما حمله میکردند، و من نمیخواهم وارد جزئیات بشوم، به ستادهای ما حمله میکردند، ما به هیچوجه دست به سلاح نبردیم، روز ۳۰خرداد و در تظاهرات ۳۰خرداد دقیقاً با همین اصل وارد شدیم ما برای اتمام حجت وارد شدیم، یعنی چی؟ ما آمدیم با بزرگترین تظاهرات نشان بدهیم مردم ایران آزادی میخواهند، رژیم خمینی بر سر دوراهی بود میتوانست به این خواست مردم ایران جواب بدهد، یک گام از دیکتاتوری عقبنشینی بکند، ولی متاسفانه رژیم بدلیل ماهیتش اینکار را نکرد بلکه دست به کشتار مردم زد (کسانی که در هیبت نیم میلیون ایرانی در طلب آزادی وارد خیابانها شده بودند) و سرکوب را بطور مطلق انجام داد و در واقع نشان داد ظرفیت آزادیش صفر است و فقط میخواهد حاکمیت خودش را با سرکوب مطلق مردم ایران ادامه بدهد، ۳۰خرداد روز اتمام حجت تاریخی مردم ایران و سازمان مجاهدین و نیروهای آزادیخواه با رژیم آخوندها بود، برای اینکه بتواند نشان بدهد اگر رژیم خمینی ظرفیتی دارد در مقابل این اتمام حجت عقبنشینی بکند، که متاسفانه چنین چیزی نشد.
مهدی ابریشمچی: ببینید حق دارید این سؤال را شما بکنید واقعه بزرگی است و من از فرمانده والامقام محمد ضابطی یاد کردم به نظر من تظاهرات ۳۰خرداد یک کار بزرگ استراتژیک، نظامی، سیاسی، امنیتی بود تا جایی که به رژیم برمیگردد نظامی و تا جایی که به ما برمیگردد سیاسی استراتژیک بود که ما توانستیم آن را طراحی بکنیم و پیش ببریم، در واقع باصطلاح رعد در آسمان بی ابر بود، چون رژیم تلاش کرده بود از ۲۵ خرداد سال ۱۳۶۰ با سرکوب هر گونه تجمع در شهرهای مختلف فضا را چنان تاریک و سیاه بکند کسی جرات وارد شدن به تظاهرات را نداشته باشد، برای اینکه بعضی از گروهها اعلام کرده بودند ۲۵ و ۲۶ خرداد و آنها هم در صدد بودند، چون کسی نبود نفهمد رژیم به چه سمتی حرکت میکند، آخوندها به چه سمتی حرکت میکنند، آمد اعلام کرد ممنوع است و آنها خیلیشان لمس کردند.
سازمان مجاهدین کاری که کرد این بود به یمن یک تشکیلات منسجم گسترده توانست بدون اعلام تظاهرات بیرونی از طریق تشکیلات منسجم خودش تظاهرات را برگزار بکند، چرا؟ چون اگر ما اعلام میکردیم مثلاً تظاهرات روز فلان از میدان فرودسی میخواهد شروع بشود، تردید نکنید که تظاهرات در نطفه خفه میشد، بدلیل اینکه نیروهای رژیم میریختند و آنجا را میبستند، ما نه نقظه شروع و نه مسیر را اعلام کردیم و نه ساعت و نه روز و همه اینها چیزی بود که ما فقط بدلیل داشتن تشکیلات قوی و منسجم بزرگ قادر شدیم این کار را بکنیم، و تظاهرات ۳۰خرداد را بوجود بیاوریم، به همین دلیل کاملاً من یادم هست، روز ۳۰خرداد مرکزیت سازمان تشکیل شده بود و ما منتظر بودیم که در واقع ببینیم نطفه این تظاهرات بسته میشود و آغاز میشود راه میافتد میگیرد یا نمیگیرد، چون همهش به یمن توانمندی تشکیلاتیمان بود که خوشبختانه فرمانده محمد ضابطی خودش در صحنه بود.
رفتند ونیروها که آماده بودند وارد صحنه شدند و رعد در آسمان بی ابر تظاهرات را شروع کردند و مثل بهمن به سرعت هواداران سازمان و مردم تهران که خواستار چنین تظاهراتی بودند وقتی دیدند چنین تظاهراتی است وارد صحنه شدند و تظاهرات ابعادش به سرعت گسترش پیدا کرد و به نیم میلیون رسید، در مسیر خودش و در حرکت و در راستای گسترش، و خمینی که از قبل آماده بود و تصمیم خودش را گرفته بود، که تکلیف آزادی را یکسره بکند، آمد و فتوای خودش را داد و به کرات از رادیوش اعلام کرد که همه کسانی را که تظاهرات میکنند به گلوله ببندید، بکشیدشان و این فتوای خمینی به کرات از رادیو پخش میشد و پاسدارانش به کشتار شروع کردند .
البته هواداران مجاهدین و نیروهای ما بدلیل اینکه نیروهای مقاوم بودند به سرعت از صحنه خارج نشدند و توانستند تظاهرات را به هدفی که داشت یعنینشان دادن اراده ملت ایران برای آزادی بالغ بکنند، نیم میلیون در تاریخ ایران ثبت شد، نیم میلیون ایرانی آزادیخواه وارد صحنه شدند، هیچ چیز نخواستند و مسلح هم نبودند، هیچ سلاحی نداشتند، علی الاطلاق هیچ سلاحی نداشتند، و این انضباط تشکیلاتی سازمان ما بود، که چه در پریود و دوره فاز سیاسی که همه میگویند شگفتانگیرترین کار نظم انقلابی نیروهای مجاهدین بود، کشته دادند، زخمی دادند، زندانی دادند، تا ۳۰خرداد دست به سلاح نبردند، چرا دست به سلاح نبردند؟ برای اینکه خمینی جلاد و در عین حال که دجال است نتواند ما را بکشد و کشتههای خودمان را به گردن خودمان بیندازد، تا مردم ما ببیننند هیچ چیز نمیخواهیم جزء آزادی و این امر در روز ۳۰خرداد به ثبت رسید ومحقق شد و اتمام حجت تاریخی مردم ما با رژیم آخوندی شکل گرفت، تظاهرات مسالمتآمیز را آخوندها به رگبار بستند، بنابراین روزی بود که از آن ثانیه و از آن روز به بعد دیگر مشروعیت مقاومت مسلحانه مردم ایران ثبت میشد، پایش سفت شد و دیگر فکر میکنم هیچکس نمیتواند تردید بکند.
یا در روز ۳۰خرداد سازمان مجاهدین خلق ایران به عهد و پیمانش با مردم ایران سر آزادی خیانت میکرد (مثل حزب توده)، یا وارد صحنه میشد و قیمتش را میپرداخت، البته «هیهات مناالذله»، همانطور که میدانید این نسل کسی نبود که بخواهد به عهد و پیمانی که با مردم داشت سر آزادی خیانت بکند، البته قیمتش خیلی سنگین بود بسیار سنگین بود ولی به هرحال ما آماده بودیم.
مهدی ابریشمچی: شما میدانید تاریخ هر ملت نقطه عطفهای دارد . روز ۳۰خرداد روزی بود که ماهیت رژیم خمینی و اعوان وانصارش را بطور بسیار آشکار و برملا و برای مردم بر روی میز ریخت، و بعد از آن جنایت داریم تا جنایت، تاریخ بشر جنایتکار وجلاد کم ندیده است ولی آخوندها از فرط جنایتکاری روی همه آنان را سفید کردند.
کجای تاریخ چنین چیزی ثبت شده که فرد را بدون اینکه اسمش را بدانند بکشند واعدام بکنند دختر بچهها را ۱۵ ساله و ۱۶ ساله و در روز ۳۱ خرداد یعنی فردای ۳۰خرداد شب آنان را اعدام کردند و فردا عکس آنها را در روزنامهها بیندازند و از پدر و مادر و خانوادهها بخواهند بیایند اسمشان را بدهند جسد اینها را تحویل بگیرند، کجا چنین کاری شده است، که فرد را بدون دانستن اسم اعدام بکنند، کجا چنین چیزی دیده شده، باصطلاح مسئولین قضاوت و عدالت مثل حاکم شرع گیلانی که هم اسم حاکم هم شرع را بر خودش گذاشته این جنایتکار بیاید و اعلام بکند اصلاً احتیاجی به محاکمه نیست، مجروحین اینها را احجازشان کنید یعنی تمام کششان کنید، یا موسوی تبریزی یا آخوندی که بعد معروف به مدره شد یعنی رفسنجانی، که میگوید اصلاً اشتباه کردیم اینها را زنده گذاشتیم،.
۳۰خرداد روزی است که مردم ما بطور تاریخی با جریان ارتجاع تعیین تکلیف میشوند اگر به تاریخ ایران برگردیم به عقب برگردیم واقعاً هر جاکه مردم ما برای آزادی تکان خوردند و قیام کردند وارد صحنه مبارزه شدند خنجر از پشت را از کی خوردند؟ از شیخ فضل الله در انقلاب مشروطیت، از کاشانی در نهضت ملی دکتر محمد مصدق منتهی فرقش این بود که تا سال ۱۳۵۷ آخوندها فرصت نمیکردند حاکم بشوند متحد شاه بودند، شاه و شیخ با هم بودند، البته تسمه را از گرده مردم میکشیدند، ولی در انقلاب ضدسلطنتی مردم این خلاء ایجاد شد و از یک فرصت تاریخی استفاده کردند و حاکمیت را حاکم شدند.
بنابراین ۳۰ خرداد اهمیتش در این است که مردم ما با یک جریان ارتجاعی ضدتاریخی و ضدمردمی وارد تسویه حساب شدند، رک بگویم روز ۳۰ خرداد جریان ارتجاع مذهبی در ایران شکست ایدئولوژی، تاریخی خورد، تمام شد، ساده نیست دست تا مرق در خون مردم فرو کردند، روز تاریخی ۳۰خرداد روز چنین سرفصلی است، علاوه بر این ۳۰ خرداد به این دلیل مهم است روز مقاومت مسلحانه مردم ایران است، یعنی راه درست شکوفا شد، قیمتش سنگین بود، ولی در تاریخ یک ملت مهم این است که راه درست از غلط شناخته بشود و عنصر رهبری کننده همان جریان و همان فردی است همان آرمانی است، که این راه درست را جلوی مردم میگذارد، امروز نفهمند، فردا متوجه میشوند.
عین این داستان فردای ۲۲ بهمن ۵۷ بود، وقتی ما اعلام کردیم بلحاظ سیاسی تضاد اصلی و دشمن ارتجاع مذهبی است، چرا؟ چون ما به یک حبل المتین آویخته بودیم، آزادی، این کلمه رمز رهایی مردم ایران است، باید به این آویخت، و این را زمین نگذاشت ببینید دقیقاً در زمان شاه و الان سازمان ما ۵۴ سال است تأسیس شده است، و ۴۰ سال در زمان خمینی مبارزه میکند، مسئله محوری ما آزادی است، هیچ چیز نمیخواستیم، همین آخوندها اگر مینیمم آزادی را به مردم ما میدادند کاری به کارشان نداشتیم، یعنی در حاکمیت آنها تلاش میکردیم ول بعنوان اپوزیسیون زندگی سیاسی بکنیم، یک نیروی مسئول انقلابی هرگز خواستار کشت و کشتار نیست، ولی دشمن است که چنین چیزی را بوجود میآورد، ما بعنوان یک نیروی انقلابی واقعاً خواستار این بودیم تیری شلیک نشود، من فردی نیستم که جدیداً وارد صحنه سیاسی شده باشم، آن چه را میگویم سانتی متر به سانتی متر ثانیه به ثانیه دیدم چه در ۵۴ سال که سازمان ما بر سر کار بوده و چه ۵۰ سالی که خودم افتخار عضویت در این سازمان را داشتم، ما فقط مسئلهمان آزادی بوده، درست به همین دلیل این جریان ضدآزادی که وقتی به حاکمیت آمد و امتحان تاریخی خودش را پس داد، در ۳۰خرداد از طرف مردم طرد شد، و دیگر پایان تاریخیش بود.
درست به همین دلیل راه درست و راه نبردمسلحانه را روی میز گذاشتیم و قیمتش هم برای ما مشخص بود، حتماً شما در تاریخچه سازمان شنیدید هموطنانمان شنیدند، که ما گفتیم وارد نبرد مسلحانه میشویم ولو عاشورا بشود، چرا؟ چون قیمت آزادی را باید داد.
البته روز ۳۰ خرداد روز تاریخی است و تأسیس ارتش آزادیبخش هم هست، که در واقع استمرار مقاومت مسلحانه است، که در رویش و تکامل خودش به تأسیس ارتش آزادیبخش که روز ۳۰خرداد را در داخل خاک میهن به عهده دارند منجر شده و همچنین روز ۳۰خرداد یادآور روز زندانیان و شهدای ما است، که اعلام کردیم بدلیل اینکه آنان کسانی هستند که پرچم ۳۰خرداد را با خودشان حمل کردند، این روز تاریخی برای ما یادآور این پدیدهها است، و این مواضع است، البته همانطور که میدانید یک ماه بعد هم برادرمان مسعود بعنوان مسئول اول سازمان در آن موقع شورای ملی مقاومت را تأسیس کرد و راه سیاسی این مقاومت را تا امروز ادامه داده است. من درود میفرستم به هموطنی که ۱۱ سال در زندان این جور و پلید بوده ما مفتخریم که اجازه نمیدهیم و تلاش میکنیم نه تنها یک قطره خون که از شهیدی به زمین ریخته شده، یک روز از مقاومت یک زندانی سیاسی هدر برود، الان به آلترناتیو اشاره کردم، حسن آلترناتیو داشتن این است که تمامی تلاشها و تمامی کوششها متمرکز میشود در وجود یک بدیل چیزی که میخواهد محصول کار تمام کسانی که در این راه ایستادگی کردند را به ثمر برساند.
مهدی ابریشمچی: اگر شرائط ۳۰خرداد تکرار بشود بله ما همین کار را میکنیم، ببینید نیروی مستقلی مثل سازمان مجاهدین که نه به شرق باج میدهد و نه به غرب، شرق که الان معنی ندارد یعنی به هیچ دولت خارجی باج نمیدهد، و پایهایترین محور استراتژیاش اصل کس نخارد است، یعنی اتکا به خود، اینجا خود یعنی چی؟ اینجا خود فقط سازمان رهبری کننده نیست، خود یعنی توده مردم، منبع قدرت ما کجا است؟ پول ما از کجا میآید؟ نفر ما از کجا میآید؟ ما ۱۲۰ هزار شهید در راه آزادی تقدیم کردیم، جای اینها را کی پر کرده است؟ تک به تک فرزندان این ملت جای این شهداء را پر کردند، بنابراین ما یک منبع قدرت داریم وآن هم خلق است، تودههای مردم است، ما اگر از ۳۰خرداد بصورت مسالمتآمیز عبور نکنیم و تودهها نبینند اتمام حجت برای رژیم کردیم، و نمیشد با این رژیم هیچ راهی را رفت، تودهها را پشت خودمان نخواهیم داشت، این بلحاظ پایهای.
ثانیاً به هیچ عنوان با وارد کردن سلاح ما نمیوانستیم رژیم را سرنگون بکنیم، شدت سرکوب رژیم را بالا میبرد، رژیم آخوندی ارتشش را داشت و نیرویش را داشت، به هیچ عنوان! کودتا که نمیشد کرد! ما یک نیروی مردمی هستیم حتی نیروهای خود ما، شما نیروهای خودتان را در مبارزه پیش میبرید، اینهاگام به گام میفهمند درک میکنند، یک میلیشیای مجاهد خلق که وارد صحنه میشود و میجنگد به این دلیل میجنگد که خودش شخصاً فهمیده رژیم هیچ راهی بجزء نبرد مسلحانه برای او باقی نگذاشته است، وقتی زندان میافتد روی تخت شکنجه به چه دلیلی ایستادگی میکند؟ برای اینکه میداند همه گامها را برداشته است، بله من به این هموطن جواب میدهم راه سرنگونی این هست این رژیم رژیمی بود که وقتی به ایران آمد شش میلیون و یا چند میلیون مستقبل داشت، در عمق تاریخ ایران به هر حال تحت نام اسلام کلی مشروعیت برای خودشان دست و پا کرده بودند، باید این پدیده تاریخی به سرانجامی برسد، هرگز در یک شرائط به سرانجام نمیرسد.
مهدی ابریشمچی: بهتر است اینطوری بگویم بعد از ۳۰خرداد هیچ مسئله جدی جزء سرنگونی رژیم آخوندی چیزی وجود ندارد، آنچه در این مدت در واقع گذشته اتفاقاً عبارت است از اینکه هر چه بیشتر در جریان فراز و نشیبهای سیاسی کشورمان وتحولاتی که شکل گرفته بلحاظ داخلی و بینالمللی بیش از پیش مشخص شده ، ایران صورت مسئلهی بجزء سرنگونی رژیم ندارد، چرا؟ بدلیل اینکه تحول دمکراتیک از داخل رژیم غیر ممکن است و این آن پدیده نهایی بنیادینی است که در این مدت قشنگ ثابت شده است.
یک روزی وقتی ما این حرف را میزدیم بسیاری درداخل کشور و در خارج کشور شک داشتند، ولی از آنجا که ما آخوندها را تا ۳۰خرداد امتحان کرده بودیم ما تلاش کردیم چیزهای را که بعداً دیگران میخواستند تجربه بکنند ما قبلاً تجربه کردیم، ما باتمام قوا تلاش کردیم که با این رژیم کنار بیاییم، ما تلاش کردیم از داخل رژیم از جناحی حمایت بکنیم که از دورن رژیم یک آلترناتیو دمکراتیکتر کمی آزادیخواهتر باصطلاح آن روزها لیبرالها بتوانند بالا بیایند قدرت پیدا بکنند، ذیسهم بمانند.
یکی از کارهای ما در آن یکی و دوسال این بود که ما از جناح لیبرالتر حاکمیت حمایت میکردیم بدلیل اینکه پشت داشته باشند تا رژیم به سادگی نتواند حذفشان بکند، و در طول کشیدن فاز سیاسی مؤثر هم بود، ولیکن اینها با شکست مواجه شد درست به همین دلیل صورت مسئله مردم ایران روشنتر از همیشه هیچ چیزی جزء سرنگونی نیست حرفی که روزی ماگفته بودیم، «افعی کبوتر نمیزاید» کلام برادرمان مسعود است، که راجع به رئیس جمهور رژیم خاتمی گفته بود که افعی کبوتر نمیزاید، هر چقدر مار خوش خط و خال باشد مار است.
این حرف در امتداد تاریخیش و تکاملش به خیابانها آمد و در قیام تکرار شد و مردم گفتند اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا، یعنی نشان داد این حرف که روزی سیاسی بود تبدیل به شعار اجتماعی در تظاهرات مردم ایران شد، درست به همین دلیل هیچ صورت مسئلهی نیست جزء این و ما یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران کاری که کردیم عبارت است از این که روز ۳۰خرداد به بعد تمامی وسائل و ابزار مربوط به سرنگونی کردن رژیم را در صحنه نظامی و سیاسی در داخل و خارج کشور فراهم کردیم و این را ارتقاء میدهیم.
حسن سازمان ما چی بوده؟ این بوده که قدرت این را داشته که با تحول شرائط به استراتژی مناسب مربوط به سرنگونی رژیم یعنی مقاومت مسلحانه لباس متناسب با هر شرائطی را بپوشاند، ما نبرد ملسحانه را آغاز کردیم همانطور که میدانید یعنی اینجا ممکن است وقت شما اجازه ندهد رسیدیم به ارتش آزادیبخش و آن راتاسیس کردیم و این ارتش آزادیبخش استراتژی خودش را حفظ کرد تا رسانیدم به جای که امروز یکانهای ارتش آزادیبخش در داخل خاک میهن تأسیس شده است، یعنی کانونهای شورشی همانطور برادرمان مسعود در پیام شماره ۱۱ خودشان گفتند: «اینجا است که کانونهای شورشی بعنوان جرقه و آتشزنه قیامها وارد کار میشوند، این نک هرم قیامها و معین عمل سردهنده و راهنما است، عامل استمرار و تضمین پیشرفت و پیروزی است، از تثبیت و تکثیر و ترکیب آنها با یکدیگر در شهرهای شورشی یکانهای ارتش آزادی پدید میآیند شوراهای مقاومت بالهای مکمل صنفی و اجتماعی و سیاسی کانونهای شورشی هستند»، این خط مسیری است که ما بلحاظ نظامی داریم طی میکنیم.
بلحاظ سیاسی کاری که برادرمان مسعود با هوشیاری و درایت انقلابی انجام دادند، یک ماه بعد از نبرد مسلحانه شورای ملی مقاومت تأسیس شد و شورای ملی مقاومت همان آلترناتیوی بود که به رژیم خمینی میگوید دیگر جای تو نیست از این به بعد تو مشروعیت نداری!!، تا اینکه تمامی نیروهای که میخواهند رژیم را سرنگون بکنند فرصت داشته باشند در این شورا گرد هم بیایند، چیزی که الان اتفاق افتاده است، شورای ملی مقاومت متحد و یکپارچه در تمام این مدت به حیات خودش ادامه داده الان مشروعیت داخلی و بینالمللی خودش را دارد و در واقع سلاح سیاسی ما برای سرنگونی است اگر من بخواهم نقطه آخر مسیری را که شما میگویید بگویم مردم ما به نظر من در سال دی ماه ۱۳۹۶ حقانیت این مسیر را نشان دادند، چگونه؟ بدون اینکه اختناق شکافی در آن ایجاد شده باشد وارد صضحنه شدند قیامها را سازمان دادند که از همانجا بود که بستر مناسبی برای گسترش کانونهای شورشی فراهم شد ما در حال حرکت هستیم، به سمت سرنگون کردن رژیم از طریق کانونهای شورشی، از طریق قیام مردم در صحنه نظامی، همینطور در صحنه بینالمللی هر چه بیشتر معرفی کردن، قدرتمند کردن آلترناتیو شورای ملی مقاومت ایران است.
مهدی ابریشمچی: آلترناتیو چیزی نیست در کشوری مثل ما آن هم با حاکمیت رژیم خونریزی مثل رژیم آخوندی، آکتی باشد که از یکی دوتا رگبار در تظاهرات بخواهد سبز بشود، دنیای که در آن زندگی میکنیم دنیای قانونمند است، حساب وکتاب در آن است، یعنی چی؟ یعنی آلترناتیو همان کسی است که ایستادگی سیاسی در مقابل این رژیم را آغاز میکند، گام به گام با این ا یستادگی جلو میآید، پاسخ مراحل مختلف مربوط به نبرد خلق با ضدخلق یعنی آخوندها هست، این نمونهای است که میتواند جایگزین رژیم فعلی را معرفی بکند، قانون دارد، اگر سازمان ما فردای سرکارآمدن آخوندها تشخیص نمیداد (به هر دلیلی، دلیلش اصلاً مهم نیست)، مسئله ایران مسئله آزادی است، دشمن آزادی الان ارتجاع مذهبی است، اگر این را تشخیص نمیداد آلترناتیوی وجود خارجی نمیداشت، هر چی میخوای باش، هزارتا و صدهزارتا طرفدار داشته باشد، خطت غلط است، هیچ کاری نمیتواند بکند، در حالیکه ما درست تشخیص دادیم و پای آن ایستادیم، نتیجتاً سازمان ما از سازمان کوچک و چریکی که بود واز زندان بیرون آمده بود صد نفر دویست نفر و ۳۰۰ نفر بیشتر ما نبودیم، فضای باز سیاسی که اجباراً تحت تأثیر سقوط شاه به آخوندها تحمیل شده بود، به ما فرصت داد چون حرفمان درست بود علمی بود، درست نشانه رفته بودیم، تودههای مردم به ما پیوستند، چرا مردم بدنبال ما آمدند؟ چرا بدنبال دیگران نرفتند؟ چون مسئله مردم آزادی بود و ما درست دستمان را روی همین عنصرگذاشته بودیم، در نتیجه گسترش پیدا کردیم، جوانانی که آنطور میخواستند آخوندها نمیگذاشتند نفس بکشند، طرف سازمان مجاهدین خلق میآمدند، و ما از ۳۰۰ و ۴۰۰ و پانصدنفر به نیم میلیون نفر رسیدیم.
درست این آلترناتیو در زمان انتخابات ریاست جمهوری پروژه اصلی و سیمای اصلیش شکل گرفت، به قول معروف برادر مسعود کاندیدای نسل انقلاب بود، کردها، اقلیتهای قومی، اقلیتهای مذهبی، علاوه بر تودههای وسیع شهری، جوانان، زنان، از مسعود بعنوان کاندیدای خودشان حمایت کردند، الترناتیو آنجا نطفهش بست، شکل گرفت، به چه دلیل خمینی که روز اول گفته بود ما رفتیم رسماً هم وزارت کشور هم از طریق پسر خمینی در آن موقع احمد ملعون ما گفتیم ما داریم کاندید میشویم گفت بله چرا؟ بدلیل اینکه اصلاً نمیدانست، نمیفهمید، وقتی یک نیروی نوی وارد صحنه شده، فکر میکرد دنیا شهر هرت است، یک وقت چشمش را باز کرد دید تمام ایران در و دیوارها پوستر برادر مسعود، حمایت از کاندیدای نسل انقلاب در نتیجه یک هفته قبلش آمد اعلام کرد و کاندیداتوری برادر مسعود را پس گرفت وگفت: هر کس رأی نداده به قانون اساسی حق ندارد که کاندید بشود.
من خودم رفتم رادیو آن موقع اعلام کردم و به هواداران گفتم که آرام باشید برادر مسعود گفته شلوغ نکنند آرام باشند، و بدانند کنار گذاشته شدند، چرا کنار گذاشت؟ چون کاملاً میدید که اگر انتخابات بشود یا رأی اول را میآوریم یا رأی دوم، یعنی آلترناتیو همان موقع مردم آمدند نظرشان را دادند، تاریخ چیز من درآوردی نیست که یک شبه از اینطرف به آنطرف بشود.
الترناتیو آن کسی بود که وقتی رژیم آمد سر آزادی را ببرد مثل روز ۳۰ خرداد جواب تاریخیش را داد، شهیدش را داد، قدرتش را داشت که این تظاهراتی که صحبتش را کردیم را سازمان بدهد، و مردم را به خیابان بیاورد، آلترنایتو کسی هست که توانست یک ماه بعد اتحاد سیاسی بوجود بیاورد تا امروز سر پا است و متحد شورای ملی مقاومت از هزار فراز و نشیب هم عبور کرده است، تا به اینجا رسیده است، بنابراین آلترناتیو درست پاسخگوی شرائط مختلف سیاسی هست، پایگاه اجتماعی باید داشته باشد، حمایت داخلی و شناخته شدگی داخلی و شناخته شدگی بینالمللی نه کسی که شب بخوابد و بر روی شبکه اجتماعی موجودیت خودش را اعلام بکند، و باصطلاح مدعی آلترناتیو باشد، آلترناتیوهای مجازی جای هم ندارند، مثل کفی هستند که بر روی آب میآیند و به کناری حرکت میکنند، تنها فایدهشان عبارت از اینکه مردم را به زعم رژیم خمینی که خیلی از وقتها پشت اینها میرود گمراه بکنند، سردرگم بکنند که موضوع چی هست و چی نیست، و چون پایگاه اجتماعی ندارند همانطور که میدانید مثل بچه شاه، سراز داخل رژیم در میآورند و دنبال حمایت از او چون قدرتی ندارند، بر عکس آلترناتیو واقعی که قدرتش در دل تودههای مردم است، بنابراین متیواند هم استقلال خودش را بطور اصولی بطور عملی حفظ بکند.
مهدی ابریشمچی: اتفاقاً از آخر سؤال این هموطن عزیزم با تشکر از اینکه سؤال بسیار خوبی که کرده پاسخ میدهم، آن چه که ما داریم صحبت میکنیم پایههای اتحاد سیاسی در دوران برای سرنگونی است شورای ملی مقاومت در برنامه خودش اولین کار خودش بعد از سرنگونی رژیم اگر ما باشیم که سرنگون بکنیم (که تا الان کاندید دیگری ندارد)، گذاشته انتخابات مجلس موسسان، با تضمین مشارکت تمامی آحاد مردم در این انتخابات ۶ ماه هم وقت داده، بعد از این ۶ ماه، همه امور به این مجلس واگذار میشود، شورای ملی مقاومت میشود جریان سیاسی مثل بقیه جریانات سیاسی دیگر که ۱۰ تا ۲۰ تا ۳۰ تا ۵ تا، که میتواند دز این مجلسش موسسان میتواند عضو داشته باشد، چه سازمان مجاهدین و چه شورای ملی مقاومت، از آن به بعد تعیین تکلیف تمام جریانات سیاسی اسم و محتوی دقیقاً در برنامه شورا آمده اسم و برنامه دولت جدید توسط این مجلس موسسان تعیین میشود، هر چیزی را که او تعیین کرد من هم خادم در برابر آن هستیم، به آن تن خواهیم داد.
بناراین ما پیشاپیش برای ایران آینده برنامه خواهر مریم بعنوان رئیس جمهور شورا ی ملی مقاومت ۱۰ مادهای را اعلام کردند ولی این برنامه ایران آزاد آینده را مجلس موسسان تعیین خواهد کرد، ما بعنوان یک جریان سیاسی در کشورمان از این برنامه دفاع خواهیم کرد، ولی فردا مجلس موسسان است که تصمیم خواهد گرفت، راجع به اینکه چه کسی تأیید میکند اولاً ما خودمان در شورای ملی مقاومت در برگیرنده جریانات اصلی برانداز هستیم، از سازمانهایش تا احزاب تا گروهها و شخصیتهایش شورای ملی مقاومت ۵۵۰ عضو دارد، اقشار و طبقات مختلف اجتماعی از بازار تا فرهنگی و دانشگاهی در آن نماینده دارند، فقط سازمان مجاهدین که نیست شورای ملی مقاومت، علاوه بر این شورا در صحنه داخلی و بینالمللی حامیان خودش را دارد.
اینکه چرا در صحنه سیاسی خیلیها به سهولت نرفتند ترس از رژیم، خیلی ساده و روشن است کسی که با مجاهدین نزدیک بشود دشمنی رژیم را باید برای خودش بخرد، قیمتش را باید بپردازد، فرد، جریان یا دولت، ببینید یک دولت اگر از ما حمایت رسمی بکند، خوب باید بر روی مناسبات اقتصادیش با رژیم ریسک بکند، شما میبینید با این حال فکر نمیکنم هیچ جریانی در صحنه بینالمللی حامی به اندازه ما ندارد.
مهدی ابریشمچی: سمت و سوی تحولات دقیقاً فکر میکنم آن چیزی هست که ما پیش بینی کردیم، تا جای که به رژیم برمیگردد الان این رژیم در بنبست مطلق هست، استغفرالله هر کسی میخواهد خودش را مشاور جای این رژیم بگذارد، چه راه حلی میتواند به این رژیم بدهد این رژیم از بنبست در صحنه داخلی یا صحنه بینالمللی خارج بشود، عقب نشینی بکند سرنگون میشود، عقب نشینی نکند باز هم سرنگون خواهد شد، والا به چه دلیل؟ رژیم چرا نمیآید برای شکستن تحریمها و محاصرهها در زمینهای که هیچ ربطی به او ندارد در سوریه چه غلطی میکنید؟ در لبنان چه غلطی میکنید؟ در عراق چه غلطی میکنید؟ عقب بنشینید یک لقمه نان در داخل کشور گیر مردم بیاید، این همه تظاهراتها وجود دارد که علت زیر ساخت همه اقتصادی است، چرا این مشی را ادامه میدهید؟ این مشی آخرش مشکلات را از داخل ایران بالا خواهد آورد، از آن طرف در صحنه بینالمللی اگر کوتاه بیاید میداند دستگاه حاکمیتش از درون متلاشی میشود، تضادهای داخلیش شروع به رشد میکند.
بنابراین رژیم خودش را به نقطهای رسانده که برون رفتی ندارد، به بنبست رسانده است، این وضعیت رژیم هست، بنابراین الان عنصر تعیین کننده پیشرفت مقاومت در صحنه داخلی و صحنه بینالمللی است، یعنی رژیم برون رفتی از وضعیت فعلی ندارد، روی این حساب چشمانداز برای ما بسیار بسیار روشن است بر عکس رژیم، ما چه بنبستی داریم، مقاومت هیچ بنبستی ندارد، ما یک نیروی محوری بنام سازمان مجاهدین خلق ایران داریم، امروز در داخل کشور، در خارج کشور، در اشرف ۳ در آلبانی این نیرو متحد و یکپارچه سر کار است، وجود دارد، شورای ملی مقاومت بعنوان آلترناتیو متحد، یکپارچه قرص و محکم سر جای خودش هست، کانونهای شورشی در داخل کشور روزمره در حال گسترش کمی و کیفی هستند، ما هیچ بنبستی نداریم به پیش حرکت میکنیم، رژیم قدم از قدم نمیتواند بردارد، رژیم در نقطه هیچ اقدامی نکن هست، هیچ اقدامی نمیتواند بکند، میخواهد وضعیت موجود را حفظ بکند روزمره شرائط را بگذراند، و به پیش حرکت بکند، که نمیتواند قدم از قدم بردارد، بنابراین آینده برای رژیم بسیار مبهم، البته از نظر من روشن سرنگونی است، و برای ما کاملاً بازوی آشکاری در حال پیشرفت به جلو هست.
مهدی ابریشمچی: در یک کلام به نظر من ببینید کشور ما مثل کشور اشغال شده است، کدام اشغالگری جنایاتی که آخوندها در ایران کردن را کرده است، هیچکس اینکار را نکرده است، بنابراین امروز سرنگون کردن رژیم یک وظیفه گروهی، سازمانی نیست، وظیفه ملی است، اینکه رژیم را باید حذف کرد، سرنگون کرد، بعد در ایران آینده ما ایرانیان با هم دمکراتیک تصمیم خواهیم گرفت، امروز هر هموطن ایرانی اول یک وظیفهش این است که هر کاری از دستش برمیآید در داخل کشور یا در خارج کشور برای سرنگونی رژیم انجام بدهد، این وظیفه ملی ما است، قلما، قدما، با پول، با هر چیزی و به قول برادرمان مسعود حتی با یک دعا برای سرنگونی رژیم و برای پیروزی و آزادی در ایران عزیزمان باید قدم بردارد و کار بکند بطور مشخص در داخل کشور وظیفه همه مردم ما بخصوص خواهران و برادران جوان که انرژی بیشتردارند، توان بیشتر دارند، پیوستن به کانونهای شورشی، به شوراهای مقاومت، تلاش برای گسترش تظاهراتها در داخل کشور است، همانی که الان جملهش را برای شما از قول برادر مسعود خواندم، در خارج کشور تلاش برای تقویت این آلترناتیو و معرفی هر چه بیشتر آن در صحنه بینالمللی به افکارعمومی، به دولتها و کسب ماکزیمم حمایت برای آن زیرا که سرنگون کردن رژیم دو بال دارد، بال نظامی و بال سیاسی تا اینکه بتوانیم رژیم را سرنگون بکنیم و مردممان را به آزادی برسند. به قول این هموطن آخوندها از کسی به اندازه برادر مسعود نترسیدند و نخواهند ترسید، به این هموطن میگوییم باش تا صبح دولتت بدمد.