اندیشمندان فلسفه سیاسی، بین «قدرت» و «اقتدار» تفاوت قایل می‌شوند. در تعریف هر یک از این مفاهیم البته در بین فلاسفه و اندیشمندان جامعه‌شناسی اختلافاتی وجود دارد با این حال، در کلی‌ترین بیان، معمولاً «قدرت» را مبتنی بر زور، ولی «اقتدار» را بر پایه رضایت می‌دانند. قدرت معمولاً بر «توانایی» و به کارگیری لوازم قهر و خشونت دلالت دارد اما اقتدار با حق نفوذ و تأثیر بر رفتار دیگران شکل می‌گیرد. قدرت می‌تواند بر پایه سرکوب و نامشروع باشد اما اقتدار همیشه مشروع و قانونی است. قدرت، غالباً وابسته به نظامهای حاکم، اما اقتدار منطبق با هنجارها و ارزشهای اجتماعی سیاسی است.
 
مل تامپسون، فیلسوف و استاد دانشگاه بریتانیایی در این باره می‌گوید: «میان قدرت و اقتدار تفاوت وجود دارد. هر کسی می‌تواند فرد دیگری را با تهدید به استفاده از قدرت علیه وی به کاری وا دارد اما این بدان معنی نیست که او اقتدار چنین کاری را دارد. اقتدار مشروعیتی مورد توافق را تلویح می‌کند. یک قانون یا یک عمل تنها در صورتی از نظر سیاسی مجاز است که مورد حمایت یک حکومت مشروع پابرجا باشد و یک شیوه احراز چنین مشروعیتی آن است که مبنای آن یک قرارداد مورد توافق مردم و حاکمانشان باشد». وی می‌افزاید: «قدرت یعنی توانایی انجام دادن یک کار، اقتدار حقی است برای انجام آن کار. یک دولت نظامی ممکن است قدرت سرکوب مردمش را داشته باشد و با ایجاد رعب و وحشت کنترل را به دست گیرد اما این بدان معنی نیست که حق چنین کاری را داشته باشد داشتن اقتدار مستلزم تأیید قدرت از طریق رضایت عموم مردم است» (آشنایی با فلسفه سیاسی، ص ۷۵).
 
«قدرقدرتی» نظام ولایت فقیه
شاید برای درک این دو مفهوم متفاوت ولی متشابه، وضعیت رژیم محتضر آخوندی و روند رو به رشد مقاومت ایران بسیار گویا و کمک‌کننده باشد. با تعاریف فوق، «قدرت» رژیم «بی‌اقتدار» ولایت فقیه مصادیق خودش را پیدا می‌کند و حتی بیش از آن، «قدرقدرتی» و خودکامگی و شمولیتش بر تمام جوانب زندگی مردم ایران روشن می‌شود. این اعمال قدرت یا قدرقدرتی نامشروع، تنها با اهرم «سرکوب» افسارگسیخته‌ای پیش می‌رود که کمترین ملاحظه و مدارایی را برنمی‌تابد و هر روز که می‌گذرد ابعاد جدیدی می‌یابد.
 
برای اعمال این «قدرت»، به‌راحتی حداقل ۷۵۰نفر را در طی چند ماه قیام می‌کشد. دهها هزار نفر دیگر را دستگیر می‌کند. اگر «قدرت» داشته باشد، از خانواده‌های شهدا پول گلوله‌ها را هم می‌گیرد. اجساد شهدا را تحویل نمی‌دهد و خودش در مکانی دور دفن می‌کند. به بستگان شهید اجازه برگزاری مراسم را نمی‌دهد. نزدیکان و اقوام درجه یک را دستگیر می‌کند تا مرعوب کند. جیره‌خواران خود را می‌فرستد تا سنگ مزارها را بشکنند. برای منع مردم از زیارات قبور، کشیک نگهبانی شبانه‌روزی می‌گمارد. در این روزهای نزدیک به سالگرد قیام، دوباره «قدرقدرتی‌» و بهتر است بگوییم قدرت‌نمایی‌اش گل کرده و موج دستگیریها را راه انداخته و اغلب کسانی را که در قیام به‌طور مشروط و بعضاً با وثیقه‌های سنگین آزاد کرده بود به‌اضافه بسیاری از زندانیان سیاسی سابق و منتسبان به مجاهدین را دستگیر کرده است. شل‌کن، سفت‌کنِ لایحه حجاب و عفاف هم بخش دیگری از این سرکوب است. علاوه بر سرکوب، از سایر اهرم‌های شیطان‌سازی، پرونده‌سازی، خبرسازی و پروپاگاندای موسوم به «تبلیغ» هم تا جایی که خورند داشته باشد کوتاهی نمی‌کند و تازه، همه این‌ها مربوط به دشمن اصلی یعنی مردم و مقاومت ایران است که جای خود دارند. درباره خودی‌ها هم هر جا نیاز باشد حذف و جراحی و رد صلاحیت و... مکمل پازل «قدرت» در نظام جهنمی ولایت فقیه است.
 
«اقتدار» مقاومت ایران
در مقابل این قدرقدرتی کذایی و شکننده، بهترین مثال از «اقتدار» در عالم سیاست و شرافت را می‌توان در سیمای «مقاومت ایران» دید (۱) که بر مبنای مشروعیت ناشی از خون صدها هزار رزمنده‌ٔ آزادی با دهها سال مبارزه و تحمل سختی‌ها ساخته شده است. اقتداری داوطلبانه و عاشقانه که با نیاز و رضایت همراه است. به‌جایباتون و تیر و تفنگ و داغ و درفش، با روح و روان و قلب و ضمیر فداکارترین انسان‌ها پیش می‌رود. پایه‌هایی چون «کانون‌های شورشی» و «شهر اشرف» و «پایداری ۱۴ساله» دارد. همیاری سیمای آزادی، استقلال مقاومت، آکسیون‌ها و تظاهرات اشرف‌نشانها، اشعه‌هایی از این اقتدار است. هر رزمنده آزادی و هر اشرف‌نشان و هر حامی مقاومت در خارج و هر هوادار داخل ایران و هر زندانی سیاسی خودش عاملی برای این اقتدار است.
 
با همین گستره‌ٔ پهناور و مشروع و عادلانه «اقتدار» است که مقاومت ایران بزرگترین کنفرانس‌ها را برگزار می‌کند و زیباترین کهکشان‌ را رقم می‌زند. سیاستمداران برجسته‌یی را از چهار قارهٔ جهان و هزاران کیلومتر دورتر و از آمریکا تا شهر اشرف‌۳ در آلبانی می‌کشاند. حمایت ۱۲۴رهبر سابق را و ۷۵برنده جایزه نوبل و ۳۶۰۰قانون‌گذار از ۴۰کشور جهان را کسب می‌کند. قلبهای مشهورترین قضات و دادستانهای جهان را تسخیر کرده و جنبش دادخواهی را در کنفرانس «چهار دهه جنایت علیه بشریت و مصونیت از مجازات» بین‌المللی می‌کند.
 
با این وصف، مواضع و صحبت‌های بزرگانی در حد رئیس سابق دادگاه لاهه که متواضعانه درخواست می‌کند: «من برجسته نیستم، اما امیدوارم بتوانید نام مرا به صداهایی که به سازمان ملل فراخوان می‌دهند، اضافه کنید»؛ یا مشاور ویژه دادستان این دادگاه که «هم‌صدا» شدن با «فراخوان برای پاسخگویی به جنایت علیه بشریت» را «باعث افتخار» می‌داند؛ یا قاضی سابق دادگاه اتحادیه اروپا که مغرورانه و سربلند می‌گوید که دادگاه تحت قضاوتش «در سه نوبت، در سه پرونده، از حقوق سازمان مجاهدین خلق ایران حفاظت» کرده است، جلوه‌ای از این «اقتدار» شکوهمند است.
 
پانوشت:
(۱) در ذکر نمونه‌های «قدرت» که مثال‌هایش از دیکتاتورها بسیار است، اما درباره‌ٔ «اقتدار» نمونه‌های کمی در کتب فلسفه سیاسی ذکر شده است که یک نمونه‌ٔ آن «اقتدار سازمان ملل» است. متأسفانه سیاست کثیف مماشات و عناصر جنایتکاری چون کوبلر در لباس مامور سازمان ملل این مثال را نیز نارسا و خدشه‌دار کرده است.    
🙏لطفا به اشتراک بگذارید