خون شهیدان تضمین کننده استمرار قیام
دیکتاتوری شاه در اوج قدرت خود بود که زنده یاد امیرپرویز پویان جزوه «رد تئوری بقا» را نوشت. در آن زمان که رزمندگان مجاهد و فدایی راه نبرد و مبارزه را باز کردند، سالها بود که جبهه ملی و حزب توده دچار انفعال شده بودند و تئوریشان این بود که برای اینکه زنده بمانیم باید در زمان مناسب دست به مبارزه بزنیم و امروز باید مبارزه را تعطیل کنیم.
جزوه رد تئوری بقا نوشته پویان، انفعال سیاسی برای بقا را به درستی مرگ سیاسی تعریف کرد و تصریح کرد که بقای یک جنبش در گروی نبرد بی امان در سختترین شرایط است.
امروز اگرچه دیکتاتوری شاه حاکم نیست و دیکتاتوری شیخ که صدها بار بیرحمتر و فریبکارتر است جایگزین آن شده است، امروز اگرچه شیخ در موضع قدرت نیست و قیامهای مستمر ۹۶ و ۹۸ و ۱۴۰۱ در حال گسستن آخرین تار و پود دیکتاتوری ولایت فقیه است، اما مدافعان تئوری بقا هنوز هم فراوانند.
وحشت در اردوی دشمن و یاد بود شهیدان
شهیدان سرفرازی که در قیام درخشان مردم ایران در سال ۱۴۰۱ بخون خود غلطیدند هرکدام خود گواه و شاهدی بر ضرورت پرداخت بها در مسیر مبارزه هستند. اکثریت این شهیدان اگرچه از نسل جوان و پرشور جامعه بودند، ولی مطالعه زندگی و سرگذشت آنان نشان میدهد که بر خلاف تئوری رایج مفتخوران که میخواهد این شهیدان را رهگذران و یا نفرات سرگردان در خیابان که به صورت اتفاقی تیر خوردند، نشان بدهد، اکثریت آنان کسانی هستند که میدانستند چه میکنند و قیمت کاری را که میخواهند بدهند را میدانستند.
تلاش دشمن برای به فراموشی سپردن شهیدان
روز گذشته یعنی روز جمعه ۲۶خرداد زاد روز زنده یاد مجیدرضا رهنورد بود. مردم و جوانان شورشی مشهد تلاش داشتند برای گرامیداشت یاد این شهید سربدار همراه با خانوادهاش بر مزارش حاضر شوند و یاد و نامش را گرامی بدارند. وحشت نیروهای سرکوب از یک مراسم کوچک برای این شهید سربدار به حدی بود که تمامی مسیرهای منتهی به مزار مجیدرضا را بست تا مانع از شکل گیری مراسم او شوند.
همین وحشت را میتوان از برگزاری مراسم برای شهید دیگر قیام ابوالفضل آدینهزاده مشاهده کرد. نیروهای سرکوبگر علاوه بر بازداشت گسترده اعضای خانواده آدینه زاده از جمله مادرش امروز شنبه ۲۷خرداد شماری از جوانانی را که راهی مزار او بودند بازداشت کرد.
این تلاش دشمن سرکوبگر فقط یک روی سکه وحشت از شهیدان است.
همپیمانی شاه و شیخ
روی دیگر سکه دشمن برای فراموشی سپردن آرمان شهیدان، هویت زدایی از واژه شهید و جعل هویت برای آنان است. این ماموریت مشخصا به شعبه مجازی و همپیمانان خارج کشوری دستگاه سرکوب سپرده شده است. این کار نسبت به ماموریت سرکوب پیچیدهتر و فهم آن دشوارتر است.
الان دیگر کسی شک ندارد که ارتجاع حاکم و ارتجاع سرنگون شده پهلوی هر دو در یک اتمسفر نفس میکشند و همزیستی مسالمت آمیز دارند. از همین رو طرحها و برنامههایی مکمل هم دارند.
همان طور که ارتجاع حاکم اعدام میکند و یا جوانان را در خیابان به رگبار میبندد و سپس در وحشت از مراسم گرامیداشت شهیدان فضای امنیتی ایجاد و بازداشت گسترده می کند، همپیمانان شاه پرستشان تلاش میکنند با برچسبهایی مکارانه شهیدان را به خودشان منتسب سازند و هویت آنان را انکار کنند.
این همدستی و همسویی آشکار دو ارتجاع، به دلیل وحشت از امواج سهمگین خشم خلقی است که اراده کرده است آزاد زندگی کند. برپایی مراسم مهوع رقص و پایکوبی به اسم شهیدان همان اندازه انحرافی است که سرکوب و اختناق حاکم.
واقعیت این است که هر دو جریان ارتجاعی در یک چیز وحدت نظر دارند؛ رشد شتابان رادیکالیزم در جنبش و قیام مردم ایران. آنان ممکن است در رسیدن به منافع خود با هم دعوا هم داشته باشند اما آن دعوا ربطی به مردم و حاکمیت مردم ندارد. این دو جریان ارتجاعی همسو و در یک امتداد میخواهند وضع موجود حفظ شود.
همان طور که در بالا اشاره شد این وضعیت تنها با پرداخت بها برای آزادی تغییر میکند. شهیدان سمبل و شاخص پرداخت بها هستند. شهیدان چراغ هدایت نسل جدید هستند از همین روست که طرفداران هر دو نوع استبداد تلاش دارند در یک پروژه مشترک یا شهیدان را به فراموشی بسپرند و یا از آنان هویت زدایی شود.
اما مردم و مقاومت ایران چنین اجازهای را به آنان نمیدهند و مسیر سرنگونی را با پرداخت بهای بیشتر باز میکنند.