اسفند 29, 1402

گرامی باد یاد دکتر منوچهر هزارخانی برجسته‌ترین روشنفکر مبارزه و مقاومت میهن-…

https://vimeo.com/924406454 برای مشاهده کلیپهای ۲ تا ۸ به پایین این مطلب مراجعه کنید مسئول کمیسیون…
اسفند 29, 1402

گرامی باد یاد دکتر منوچهر هزارخانی برجسته‌ترین روشنفکر مبارزه و مقاومت میهن…

https://vimeo.com/924168466 مسئول کمیسیون فرهنگ و هنر در شورای ملی مقاومت ایران در دومین سال فقدانش…
اسفند 29, 1402

درگذشت دکتر منوچهر هزارخانی برجسته‌ترین روشنفکر مبارز ایران، مسئول کمیسیون فرهنگ و…

درگذشت دکتر منوچهر هزارخانی برجسته‌ترین روشنفکر مبارز میهنمان، استاد نویسندگی و فرهنگ و ادبیات فارسی،…
بهمن 08, 1401

فرجام یک دیکتاتور در سرنگونی شاه در سال 1357- از قسمت اول…

فرجام یک دیکتاتور - قسمت اولفرجام یک دیکتاتور - قسمت دومفرجام یک دیکتاتور - قسمت…
دی 20, 1401

حقیقت ایرانی - گزارش اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران - کاندیداتوری…

حقیقت ایرانی - گزارش اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران - کاندیداتوری مسعود رجوی -…
آبان 01, 1401

۲۶مهر ۱۳۷۰ـ رژه بزرگ یکانهای نمونه ارتش آزادیبخش ملی ایران در اشرف…

پائیز ۱۳۷۰جهان شاهد اقتدار و درخشش رژه با شکوه ارتش آزادیبخش ملی ایران در قرارگاه…
آبان 01, 1401

سالروز درگذشت بانوی هنر ایران مرضیه - #قیام_سراسری #قیام_تا_سرنگونی

۲۱مهر۱۳۸۹-خانم مرضیه، بانوی هنر ایران درگذشت. آغاز زندگی مرضیه مرضیه در سال ۱۳۰۳ در خیابان…
آبان 01, 1401

مریم قدسی مآب ـ رعدی در آسمان اهواز - #قیام_سراسری #قیام_تا_سرنگونی

مجاهد دلیر مریم قدسی‌مآب، در سال ۱۳۴۴ در اهواز به دنیا آمد. زمان پیروزی انقلاب…
آبان 01, 1401

هشتم ربیع‌الاول، شهادت امام حسن عسکری (ع)

هشتم ربیع الاول، سالروز شهادت امام حسن عسکری یازدهمین پیشوای تشیع انقلابی است. امام یازدهم…
علی ولی‌پور فرزند دلیر خلق زحمتکش ما می‌باشد. تا یک‌سال قبل از شهادتش برای بسیاری ناشناخته مانده بود. روز7فروردین 52 ارتباطش قطع شد و به علتی نامعلوم دستگیر و شهید گشت. به احتمال زیاد در نبرد با مزدوران ساواک از قرص سیانور استفاده کرده و یا زیر شکنجه شهید شده باشد.
مجاهد شهید علی ولی‌پور در سال 1330 در خانواده‌یی فقیر و روستایی در ده کلوخی (نزدیک قوچان) دیده به جهان گشود. فقر خانواده‌اش، مانع ادامه‌ی تحصیل او شد. تا ششم ابتدایی را خواند و بعدها در خلال کار طاقت‌فرسا، قدری هم به درس ‌خواندن پرداخت.
با کار در دوچرخه‌سازی و موتورسازی، از پادویی به ا ستادی رسید. نان‌آور شش نفر شد. خانواده‌اش را به محل دیگری کوچ و اقامت داد. برایش مهم بود که خواهر و برادرانش درس بخوانند. اما فقر سخت‌سر و تنگدستی سنگ‌دل، اجازه نمی‌داد. کوشش خود را دوچندان نمود. مدتی دستفروشی کرد. سپس مشغول کار در کارگاه تراشکاری شد. با پنج‌سال تلاش و تقلای بی‌وقفه، توانست یک تراشکار زبده و زبردست شود. درکارش دقیق، جدی، با انضباط و نمونه بود. بعدها همین ویژگی‌ها، سرمایه‌های انسانی رشد او در سازمان شدند.
علی در کارگاه با همکارانش بسیار صمیمی بود. به آنها می‌گفت: «چرا بعضی‌ها خوب بخورند، خوب بخوابند، خوب بپوشند و از امکانات عالی بهره‌مند باشند؛ در مقابل، چرا عده‌ی بسیاری حتی به نان شب محتاج باشند؟» البته علی چاره را در بهبود وضع یک یا دو نفر نمی‌دید؛ در نابودی نظام مبتنی بر بهره‌کشی و استثمار می‌دید.
علی به مطالعه علاقه‌ی زیادی داشت. به‌خاطر آن تا پاسی از شب بیدار می‌ماند. حدود سال 47 اولین بار با افکار سیاسی عده‌یی در کارخانه آشنا شد. او و یکی ازدوستانش نسبت به جریانهای سیاسی آن زمان سمپاتی پیدا کردند. بعدها در تماس با مجاهد شهید محمود عسکری‌زاده، دوره‌ی آموزشی و آزمایشی را گذراند و اواسط تابستان 1350 به عضویت سازمان مجاهدین خلق درآمد.
روزهای فعالیتش در سازمان، دوران درخشان زندگی او می‌باشد. بلافاصله بعد از عضوگیری، مخفی گشت و یک مبارز حرفه‌یی شد. سرشار از احساس مسئولیتی عمیق و عشقی زیاد نسبت به توده‌های رنجبر بود. با مشاهده‌ی رنج و محنت یک زحمتکش، به‌شدت متأثر می‌شد. حاصل این تأثر، کینه‌ی عمیقش نسبت به دشمنان مردم بود. علی حتی روی یک دقیقه وقت و یک ریال پول که باید صرف مبارزه می‌شد، حساب می‌کرد. وسایل زندگی‌اش 18 تا 20 تومان بیشتر نبود. با 2 تومان، یک چراغ خوراک‌پزی از میدان سیداسماعیل خریده بود.
علی از قاطعیت، شجاعت و تهوری توأم با گذشت و فداکاری برخوردار بود. این خصایل انسانی و انقلابی همیشه او را پیشقدم برای کارهای دشوار می‌کرد. هرکجا خطری می‌دید، خود را جلو می‌انداخت. یک روز همراه استادکارش به روستایی می‌رود تا یک موتورآب را تعمیر کند. سقف ورودی موتورخانه ریزش کرده بود و راه مسدود بود. تنها راه ورودی، مسیر چاه بود. استادکار از خیر تعمیر موتور گذشت. علی اما پیشقدم شد. طناب به دورکمرش بست و به داخل چاه رفت. موتور را تعمیر کرد و بیرون آمد. حاضرین اصلاً انتظار چنین کاری را نداشتند. در این میان دو پسربچه‌ی 14-15ساله هم بودند. همگی از شهامت و بی‌باکی علی متعجب شدند.
آمادگی شهادت و پذیرفتن مرگ برای علی عین زندگی شده بود. زندگی‌یی که مرگ از آن می‌گریخت. یک آزمایش انفجاری منجر به قطع یکی از انگشتانش گردید. در بیمارستان با تزریق مسکن قوی، به‌تناوب بی‌هوش می‌شد و به‌هوش می‌آمد. هنگام به‌هوش آمدن، نگران محتویات جیبش و اطلاعات فعالیتهای سازمانی‌اش بود که مبادا حین هذیان‌گویی لو برود.
انگیزه‌ی علی فوق‌العاده اصیل و پاک بود. شاهد این اصالت و پاکی، تنظیم علی با یک بیماری بود که چهار ماه او را در بستر انداخت. با تنها‌یی و قطع ارتباطش با سازمان، دیگر باورش نمی‌شد بتواند به مبارزه ادامه دهد. در واپسین روزهای بیماری‌اش این‌طور گفت: «خوب، حالا باید با پدر و مادر و برادر و خواهر فقیر و گرسنه‌ام باشم یا باید از آنها جدا بمانم؟ ولی هیهات... من جدایی از آنها و وصلت با اسلامم را انتخاب می‌کنم؛ اما در عوض خلق برای همیشه نجات می‌یابد».
مجاهد خلق علی ولی‌پور، استثمار و اسارت را نه از صفحات کتابها و حتی مشاهده‌ی آنها، بلکه لابه‌لای چرخ‌دنده‌های زندگی‌اش با پوست و گوشت لمس کرده بود. هنگامی که با کمک یارانش در سازمان به آگاهی انقلابی مجهز شد، تحرک و جوشش شگفت‌انگیزی نشان می‌داد.
علی صداقتی وافر و صمیمی داشت. اشتباهات و اشکالات دیگران را نیز رک و پوست‌کنده با آنها در میان می‌گذاشت و با صراحت انتقاد می‌کرد. می‌گفت کسی که نازپروده است، کسی که زیاد احساس مسئولیت ندارد، کسی که درصدد رفع اشکال خودش نیست، جایش هم این‌جا نیست.
علی خدمات تکنیکی ارزنده‌یی به سازمان ارائه داد. یک نمونه‌ی آن ساختن اسلحه در کارگاه تراشکاری بود. اما خدمات درخشان و بزرگتر او، تأثیر خصایل انقلابی‌اش در برادران مجاهدش می‌باشد. برای کسانی که با او آشنایی داشتند، صفا، محبت، فداکاری، نظم، تحرک و شناخت جالب و عالی، ویژگی‌های بارز علی و سجایای زیبای یک مجاهد بود.
هنگامی که خبر شهادت برادری که مسئولش بود را شنید، بسیار غمگین و ملول گشت. آرزو می‌کرد او باقی می‌ماند و خودش می‌رفت. در استمرار مبارزه و پویش پایداران مسیر آزادی، قرعه‌ی وفای به راه و آرمان، به نام او زده شد و در صف شهدای خلق، به خالق پیوست. دشمن اگر‌چه در مورد شهادت علی سکوت کرد، اما او در دل و ضمیر خلقش زنده ماند. کارگران کارخانه‌ی جاده آبعلی که صفا و صمیمیت علی را حس کرده بودند، از خود می‌پرسند علی در آرزوی کدام هدف و آرمانی از همه‌چیزش گذشت؟ مردم روستای علی از او افسانه ساخته‌اند.
علی نسبت به شگردهای دشمن، هوشیار بود و به آن کینه داشت. زیر تازیانه‌ها‌ی استثمار آموخته بود که هیچ رابطه‌ی مسالمت‌آمیزی بین او و دشمن نیست؛ هرچه هست یا اسارت است یا نبرد.
خاطره‌اش را گرامی می‌داریم و از ایمان قاطع و خلل‌ناپذیر او درس می‌آموزیم.
برافراشته باد پرچم مبارزه برای سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندی. 
🙏لطفا به اشتراک بگذارید    
شهریور 25, 1399

سروده سلام صبح می دهم که بردمد ز بام شب

in ماندگاران

by Super User

https://vimeo.com/457901533
شهریور 24, 1401

تبیین جهان - مسعود رجوی - قسمت چهل و هفت - نقش…

in تبیین جهان

by Super User

نقش منطق در نقل قولی که از»کتاب سیر فلسفه در ایران «در مورد فلسفه کردیم،…
شهریور 02, 1401

اجلاس شورای ملی مقاومت ایران در چهل و یکمین سالگرد تأسیس شورا

مهناز سلیمیان-دبیر ارشد شورای ملی مقاومت خوب منهم اگر اجازه بدین سلام می‌کنم خدمت دوستان…
دی 18, 1401

سریال سر جلاد قتل و کشتار - هیولایی در پس نقاب -…

in سریال ها

by Super User

از افسانه پردازی تا واقعیت یک قاتل سفاک قاسم سلیمانی - سریال فروافتادن نقاب از…