Open menu

 چرا خمینی زهر را خورد
 قسمت پنجم
چرا و به چه علت، خمینی ناگهان تن به آتش بس، آنهم آتش بسی با طعم و مزهٔ زهر داد؟!  
نگاهی به آرشیو رسانه های آنروزها، این تناقض را بیشتر نمایان میکند:  درست ۱۵ روز قبل از پذیرش قطعنامه، یعنی روز ۱۴ تیر، خمینی در رادیو و تلویزیرنش در یک واکنش دیوانه وار اعلام کرد: تا خشت آخرِ تهران، ایستاده و میجنگیم!  
و با شناختی که مردم، از خمینی داشتند، واقعا هم مطمئن بودند که باید شاهدِ استمرارِ آن جنگ،و منتظر خونریزیهای بازهم بیشتر، بین دو ملت مسلمان باشند.
مردم دوباره باید جواناهایشان را از اکیپهای سربازگیری نظام وظیفهٔ اجباری، پنهان کنند:  
یا آنها را به روستاهای دورافتاده بفرستند،  یا آوارهٔ خارج کشور کنند!
اما ناگهان رژیم، تن به پذیرش آتش بس داد!

عاملِ بعدی که در صحبتهای سران رژیم هم قابل تشخیصه، قدرت کوبندهٔ مقاومت و پیروزیهاشه، در مقابلِ شکستهای مکررِ رژیم.
به هرحال، ایستادن مجاهدین در برابر خمینی، جنبه‌ها و جبهههای مختلفی داشت:
مجاهدین هرجا که تونستند با خمینی درگیرشدند:هم در داخل شهرها و حتی پادگانها،
هم در مرزها و جلوی پاسدارها و قوای نظامیش و هم در خارج کشور و در عرصهٔ بین المللی مجاهدین، درگیرِیک جنگِ تمام عیارِ نظامی، سیاسی وتبلیغاتی با خمینی بودند.
کاری که، فقط و فقط مجاهدین، ریسک انجامشو پذیرفتن، و سرفراز هم ازش بیرون اومدن. ماشین جنگی رژیم، در برخورد با مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران، در حال درهم شکستن بود.سیاستها و استراتژی جنگی رژیم، به شکست کامل رسیده بود 
و اقتصاد مملکت نیز در آستانهٔ فروپاشی قرار داشت.  خمینی در شرایط وارفتگی کامل،
و از ترس سرنگونی به دست ارتش آزادیبخش ملی، تن به آتش بس داد.

رویدادهای تاریخی - جنگ ضد میهنی